347
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

دایره این علم موروثی بسیار گسترده بوده است.

درباره یونس، اما شواهد دالّ بر باور وی به انقطاع وحی بیشتر و مقبول‌‌‌تر است. گزارشی که در آغازین سال‌های سده سوم هجری قمری درباره ماجرای امامت امام جواد علیه السلام نقل شده، به‌خوبی نشان از گرایش که یونس بن عبدالرحمن به گروهی دارد که باور به هیچ نوع الهامی برای امام نداشته و اساساً علم الهامی امام را نمی‌پذیرفته‌‌‌اند.

بر پایه این گزارش، بزرگان امامیه پس از شهادت امام رضا علیه السلام در خانه عبدالرحمن بن حجاج - در حالی که امام جواد علیه السلام هفت سال داشت - گرد هم آمدند. یونس پرسید: تا زمانی که این فرزند بزرگ شود، باید چه کنیم و امر امامت برای کیست؟ که ناگهان مورد هجوم بسیاری از حاضران در مجلس قرار گرفت وحتی برخی دهان او را گرفتند و او را از سخن گفتن بازداشتند.۱ در خصوص فضل بن شاذان، گزارشی که در اواسط سده سوم هجری قمری از رویارویی دو اندیشه درباره علم امام در ایران با تمرکز بر نیشابور خبر می‌‌‌دهد، دقیقاً نمایان می‌‌‌سازد که فضل بن شاذان از جریانی بوده که به علم الهامیِ امام باور نداشتند. در این گزارش، در یک سو، فضل بن شاذان و طرفدارانش قرار دارند که به انقطاع وحی معتقد بودند و در سوی دیگر گروهی که انقطاع وحی را نمی‌‌‌پذیرفتند. بر اساس این گزارش، گروهی در نیشابور بر این باور بودند که رسول خدا صلی الله علیه و اله زبان همه مردمان، همه پرندگان و همه خلق را می‌‌‌دانسته و از ضمیر آنها آگاه بوده و می‌دانسته که اهالی هر سرزمین در شهرها و خانه‌‌‌های خود چه می‌‌‌کرده‌‌‌اند و هنگامی که دو کودک را می‌‌‌دیده، در می‌‌‌یافته که کدام مؤمن و کدام منافق خواهد شد و نام همه موالی خود و پدران آنان را می‌‌‌دانسته و با هر کس ملاقات می‌‌‌کرد، پیش از آن که او سخن گوید، می‌‌‌فهمیده که از موالی است یا خیر.

همچنین، این گروه بر این باور بوده‌‌‌اند که وحی تمام نشده، زیرا وحی به‌طور کامل در اختیار پیامبر و اوصیای ایشان علیهم السلام نبوده و در هر زمانی که اتّفاقی روی می‌‌‌داده و علم آن در اختیارشان نبوده، علم آن به ایشان وحی می‌شده است. از این‌رو، در هر زمان فردی که امام باشد با همین صفات، وجود دارد. در مقابل، گروهی که فضل بن شاذان در رأس آنان قرار دارد معتقدند که رسول خدا صلی الله علیه و اله از علمی که به او وحی شده، به وصی‌اش آموخته است و اوصیای او علم حلال و حرام و تفسیر قرآن و فصل الخطاب را داشته‌‌‌اند و این علم از رسول خدا صلی الله علیه و اله به شکل میراث به آنان

1.. طبری، دلائل الامامه، ص‌۳۸۸-۳۸۹.


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
346

حکم شواهد قوی وجود دارد که می‌‌‌تواند نشان دهد، دست‌کم شاگردان نسل بعدی هشام، مانند یونس و فضل بن شاذان به علم الهامی امام باور نداشته‌‌‌ و تنها به علم میراثی امام اعتقاد داشتند، اما به‌دلیل محدود بودن گزارش‌‌‌های تاریخی، نمی‌‌‌توان سخن قاطعی در مورد اندیشه هشام بن حکم درباره علم امام گفت. هرچند بر اساس برخی روایات، می‌‌‌توان حدس زد که او نیز چنین باوری داشته و به نوعی به محدودیت در منبع علم امام معتقد بوده است. از اندک مواردِ حاکی از باور هشام، می‌‌‌توان به گزارشی اشاره کرد که در کافی به نقل از علی بن ابراهیم از هشام نقل شده است.

این روایت به‌خوبی نشان می‌دهد که درباره علم امام نوعی قصور در اندیشه هشام وجود داشته است. بر اساس این گزارش، پس از آن که هشام در برابر امام صادق علیه السلام برخی مسائل و ابهامات کلامی خود را مطرح کرد و حضرت بدان پاسخ داد، هشام خطاب به امام صادق علیه السلام اظهار داشت: شما صاحب حلال و حرام هستید و عالم‌‌ترین مردم بدان، در حالی که این کلام است. سپس حضرت او را سرزنش کرد و فرمود: خداوند حجتی در زمین قرار نمی‌دهد، مگر این که همه چیزهایی که مردم به آنها نیاز دارند، نزد او وجود دارد. از این‌رو، به نظر می‌‌‌رسد با تذکر امام این قصور معرفتی در اندیشه هشام اصلاح شده باشد.

شاید در گزارشی که اشعری درباره رویکردهای امامیه در زمینه علم امام ارائه می‌‌‌کند، مقصودش از گروه نخست، جریان هشام بوده است. بر اساس گزارش اشعری، امامیه دو گروه بودند: گروه نخست، بر این باور بودند که امام تنها علم به حلال و حرام دارد و گروه دیگر باور داشتند که امام از همه علوم آگاه است. البته، اشعری در جای دیگری به صراحت می‌‌‌گوید: هشام اعتقاد دارد که ملائکه بر امامان نازل نمی‌‌‌شوند و هیچ وحی و الهامی نیز به آنها نمی‌‌‌رسد. عبارت اخیر اشعری، ‌افزون بر این که تأییدی بر باورمندی هشام به انقطاع مطلق وحی پس از پیامبر صلی الله علیه و اله است، نشان می‌‌‌دهد که همین گروه، دایره علم امام را محدود می‌‌‌انگاشتند. گزارش دیگری که یونس بن عبدالرحمن از هشام بن حکم نقل کرده نیز تا اندازه‌ای می‌‌‌تواند گویای اندیشه هشام و شاگردش یونس درباره علم امام باشد؛ زیرا نشان می‌‌‌دهد که علمِ امام موروثی بوده و کتاب‌‌‌های همه انبیاء و اولیای پیشین در دست امام بوده است. هرچند در این روایت از الهام به امام سخنی به میان نیامده، اما جمله پایانی امام صادق علیه السلام که فرمودند: «خداوند حجتی در زمین قرار نمی‌‌‌دهد که از او پرسیده شود و او بگوید نمی‌‌‌دانم»،۱ نشان می‌‌‌دهد که در اندیشه هشام و یونس

1.. کلینی، الکافی، ج۱، ص‌۲۲۷.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 35786
صفحه از 572
پرینت  ارسال به