نظریه هشام بن سالم
نظریه و تلقی چهارم به هشام بن سالم منسوب است. او نیز همچون مؤمن الطاق و زراره، نظریه استطاعت را میپذیرد و آن را پیش از فعل و به معنای تندرستی انسان میداند.۱ او خود از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمودند: خدا بندگان را به زحمت فعلى تكلیف نکرده و ایشان را از چیزى نهى نکرده، مگر اینکه استطاعت را براى ایشان قرار داده است. سپس ایشان را امر و نهى کرده است. پس بنده فراگیرنده و واگذارنده نیست مگر با استطاعت متقدم كه پیش از امر و نهى و پیش از فراگرفتن و واگذاشتن و پیش از گرفتن و گستردن است.۲
هشام بن سالم نیز همانند دیگر بزرگان قوم، افعال انسان را تحت مشیت خداوند میداند با آن که این افعال از سر اختیار انسان به فعلیت میرسد. هشام از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که خدا كریمتر از آن است که مردم را بدانچه تاب و توان آن را ندارند، تكلیف نماید و مقتدرتر از آن است كه در حوزه سلطنت و حكم او چیزى باشد كه مخالف اراده او باشد.۳
هشام بن سالم اگر چه در مقام تبیین و بیان استطاعت، آن را به صحت و سلامتی شناسانده است، اما نقطه تمایز آن با دیگر نظریهها به جایگاه یا جنس استطاعت باز میشود. بر اساس گزارش اشعری، استطاعت در نظر هشام بن سالم جسم است و حال آن که جسم جزیی از
1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۳.
2.. «مَا كَلَّفَ اللَّهُ الْعِبَادَ كُلْفَةَ فِعْلٍ وَلَا نَهَاهُمْ عَنْ شَیءٍ حَتَّى جَعَلَ لَهُمُ الِاسْتِطَاعَةَ ثُمَّ أَمَرَهُمْ وَنَهَاهُمْ فَلَا یكُونُ الْعَبْدُ آخِذاً وَلَا تَارِكاً إِلَّا بِاسْتِطَاعَةٍ مُتَقَدِّمَةٍ قَبْلَ الْأَمْرِ وَالنَّهْی وَقَبْلَ الْأَخْذِ وَالتَّرْكِ وَقَبْلَ الْقَبْضِ وَالْبَسْط» (شیخ صدوق، التوحید، ص۳۵۲، ح ۱۹). همچنین شیخ صدوق نقل کرده است که: «ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابن عِیسَى عَنْ عَلِی بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَیمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام یقُولُ لَا یكُونُ مِنَ الْعَبْدِ قَبْضٌ وَلَا بَسْطٌ إِلَّا بِاسْتِطَاعَةٍ مُتَقَدِّمَةٍ لِلْقَبْضِ وَالْبَسْط» (نک: شیخ صدوق، التوحید، ص۳۵۲، ح ۲۰).
3.. «اللَّهُ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ یكَلِّفَ النَّاسَ مَا لَا یطِیقُونَ وَاللَّهُ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یكُونَ فِی سُلْطَانِهِ مَا لَا یرِید» (کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۶۰، ح ۱۴).