317
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

بن أعین، محمد بن حکیم و حمید بن رباح، جملگی استطاعتِ انسان را در انجام افعالش ‌پذیرفته بودند، اما برخلاف نظر هشام معتقد بودند استطاعتِ انسان پیش از فعلش محقق است. این باور اگرچه با اعتقاد برخی از معتزلیان همسو بود۱ اما منافاتی هم با تفکر امامیه نداشت. همان‌طور که در روایت مرد بصری از امام صادق علیه السلام دیدیم، استطاعت قبل الفعل، بمثابه آلة الاستطاعة قابل پذیرش بود و تمام اختیار آن به انسان واگذار شده بود تا بدین وسیله انسان مرید باشد.

تحلیل این داستان که چرا زراره و همفکرانش استطاعت را پیش از فعل می‌دانسته‌اند با بررسی روایات و گزارش‌هایی که از او باقی مانده است ممکن می‌نماید. او خود از امام باقر علیه السلام پرسیده است‌‌: آیا رأی شما چنین است که هر آنچه خدا در کتابش به آن امر یا از آن نهی کرده است، ما را هم به آن مستطیع ساخته است؟ و امام فرمودند‌‌: آرى.۲

اوامر و نواهی خداوند به بندگانش در انجام دادن یا ندادن برخی افعال که زراره در این روایت به آنها اشاره می‌کند، در واقع، معنای اصطلاحی است که از آن با عنوان «تکلیف» یاد می‌شود. بحث از تکلیف در دانش کلام پیوند نزدیکی با مفاهیمی نظیر مکلِّف، عدل، لطف، حسن و قبح، استطاعت، عوض، تفضل، ثواب و عقاب دارد. متکلمان که تکلیف را به «الزام یا طلب امری که انجام دادن آن مستلزم سختی و مشقت است» تعریف کرده‌اند۳ از شرایط آن نیز بحث کرده‌اند و استطاعتِ فاعل نیز از جمله مباحثی که در این سامانه از آن بحث شده است. این تذکر از آن رو بود که در روایت پیش‌گفته و بسیاری دیگر از روایات که در آن ارتباط مفهوم تکلیف با استطاعت مطرح شده، استطاعت مقدمه تکلیف و عمل بر وفق آن دانسته‌ شده است.۴

1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۲۳۰.

2.. «أَ فَرَأَیتَ‏ مَا افْتَرَضَ‏ اللَّهُ‏ عَلَینَا فِی‏ كِتَابِهِ‏ وَمَا نَهَانَا عَنْهُ جَعَلَنَا مُسْتَطِیعِینَ لِمَا افْتَرَضَ عَلَینَا مُسْتَطِیعِینَ لِتَرْكِ مَا نَهَانَا عَنْهُ فَقَالَ نَعَمْ» (شیخ صدوق، التوحید، ص۳۴۷، ح ۴).

3.. نک: قاضی عبدالجبار، المغنی، ج‌۱۱، ص‌۲۹۳؛ بغدادی، اصول الدین، ص‌۲۰۷؛ طوسی، تمهیدالاصول، ص‌۱۵۷.

4.. نک: شیخ صدوق، التوحید، باب الاستطاعة که تقریباً تمامی روایات آن نشان از استطاعت پیش از فعل دارد. همچنین در کتاب بحارالانوار مجلسی، ج‌۵، ص۳۱-۵۵، می‌توان حجم قابل توجهی از این روایات را مشاهده کرد. برای نمونه، امام صادق علیه السلام فرمودند: بنده، فاعل فعل نیست مگر آنكه استطاعت داشته باشد. چه‌بسا انسان مستطیع هست اما فاعل نیست، ولی همواره انسانِ فاعل، مستطیع است (شیخ صدوق، التوحید، ص۳۵۰، ح ۱۳). در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم: هیچ فعل و حرکتی از بنده صادر نمی‌شود مگر آن‌كه استطاعت انجام آن از خداوند عزّو جل رسیده است. جز این نیست كه تكلیف از جانب خداى تبارک و تعالى پس از استطاعت واقع شده و اساساً انسان زمانی برای انجام فعلی مکلف است که مستطیع باشد (شیخ صدوق، التوحید، ص۳۴۵، ح ۲).


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
316

نشده، استطاعت آن هم محقق نشود؛ زیرا خداوند نیرومندتر از آن است كه کسى در ملک او با او طرف شود. مرد بصرى گفت‌‌: پس مردم در كار خود مجبورند؟ امام فرمودند‌‌: اگر مجبور بودند معذور بودند و گناه و عذابى بر آنها نبود. مرد بصرى گفت‌‌: پس كارشان به خودشان واگذار شده؟ فرمودند‌‌: نه. مرد بصرى گفت‌‌: پس چه وضعى دارند؟ فرمود‌‌: خدا می‌‌داند كه چه كارى خواهند كرد و ابزار كار را به آنها داده است و چون كار را انجام دهند به همراه انجام كار و همزمان با آن داراى استطاعت آن كاراند.۱

بنا به آنچه در این روایت آمده است، استطاعت زمانی معنا پیدا می‌کند که فعل محقق شده است و اگر فعلی تحقق خارجی نیابد، نشان از آن دارد که انسان برای انجام آن فعل مستطیع نبوده است. در این روایت از آنچه در حوزه سلطنت اراده انسان امکان تحقق داشته، تنها با «آلة الاستطاعة» یاد شده است.

همچنین اشاره شد که تصویرگری هشام از استطاعتِ انسان، تنها معیت استطاعت با فعل را برمی‌تابد. این نکته را در روایتی از امام صادق علیه السلام در باب استطاعت می‌بینیم که از ایشان پرسیده شد آیا مردمان آن هنگام که کاری انجام می‌دهند استطاعت دارند؟ و ایشان در پاسخ فرمودند‌‌: «زمانى كه كار را انجام دادند، استطاعت داشته‌اند به استطاعتى كه خدا در آنها نهاده است...» و سپس فرمودند‌‌: «براى انسان پیش از عمل هیچ‌گونه استطاعتى نیست؛ نه كم و نه زیاد، بلكه در صورت انجام یا ترک مستطیع هستند».۲

نظریه زرارة‌ بن أعین و خاندان او

بر اساس گزارش اشعری در مقالات الاسلامیین، زرارة بن اعین، عبید بن زرارة، عبدالله بن بکیر

1.. «... أَتَسْتَطِیعُ أَنْ تَعْمَلَ مَا لَمْ یكَوَّنْ؟ قَالَ: لَا. قَالَ: فَتَسْتَطِیعُ أَنْ تَنْتَهِی عَمَّا قَدْ كُوِّنَ؟ قَالَ: لَا. قَالَ: فَقَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ علیه السلام: فَمَتَى أَنْتَ مُسْتَطِیعٌ؟ قَالَ: لَا أَدْرِی. قَالَ: فَقَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ علیه السلام: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ خَلْقاً فَجَعَلَ فِیهِمْ آلَةَ الِاسْتِطَاعَةِ، ثُمَّ لَمْ یفَوِّضْ إِلَیهِمْ، فَهُمْ مُسْتَطِیعُونَ لِلْفِعْلِ وَقْتَ الْفِعْلِ مَعَ الْفِعْلِ إِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ الْفِعْلَ، فَإِذَا لَمْ یفْعَلُوهُ فِی مُلْكِهِ لَمْ یكُونُوا مُسْتَطِیعِینَ أَنْ یفْعَلُوا فِعْلًا لَمْ یفْعَلُوهُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یضَادَّهُ فِی مُلْكِهِ أَحَدٌ. قَالَ الْبَصْرِی: فَالنَّاسُ مَجْبُورُونَ؟ قَالَ: لَوْ كَانُوا مَجْبُورِینَ كَانُوا مَعْذُورِینَ. قَالَ: فَفَوَّضَ إِلَیهِمْ؟ قَالَ: لَا. قَالَ: فَمَا هُمْ قَالَ عَلِمَ مِنْهُمْ فِعْلًا فَجَعَلَ فِیهِمْ آلَةَ الْفِعْلِ فَإِذَا فَعَلُوهُ كَانُوا مَعَ الْفِعْلِ مُسْتَطِیعِین» (کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۶۱، ح ۲).

2.. «هَلْ لِلْعِبَادِ مِنَ الِاسْتِطَاعَةِ شَی‏ءٌ؟ إِذَا فَعَلُوا الْفِعْلَ كَانُوا مُسْتَطِیعِینَ بِالِاسْتِطَاعَةِ الَّتِی جَعَلَهَا اللَّهُ فِیهِم... . ثُمَّ قَالَ لَیسَ لَهُ مِنَ الِاسْتِطَاعَةِ قَبْلَ الْفِعْلِ قَلِیلٌ وَ لَا كَثِیرٌ وَ لَكِنْ مَعَ الْفِعْلِ وَ التَّرْكِ كَانَ مُسْتَطِیعا» (کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۶۲، ح ۳).

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 35827
صفحه از 572
پرینت  ارسال به