مشیت، عزم و اراده او با مشیت و اراده خداوند همراه شود وگرنه از درجه اعتبار ساقط است و هرگز فعلی صورت نخواهد پذیرفت.
در موضوع قدر و قضا نیز امر به همین منوال است؛ زیرا در هر یک از مراحل هفتگانهای که انسان برای ایجاد فعل انجام میدهد ممکن است با اراده حاکم و غالب خداوند (عدم اذن در تحقق فعل) روبهرو شود. این حاکمیت اراده الهی به هرحال متکلم امامی را از افتادن در دام جبر سَلفی و تفویض معتزلی میرهاند. در موضوع استطاعت نیز موضوع اساسیِ «سبب وارد من اللّه» دقیقاً پس از مراحل اختیاریِ انسان قرار دارد که این مسئله باز هم ما را به یاد «لاجبر ولا تفویض بل امرٌ بین الامرین» میاندازد. همین خط مشی در موضوع مخلوقیت افعال انسان دیده میشود. اگرچه دیدگاه امامیه در این باره به متهم شدن به جبر از سوی برخی نویسندگان معتزلی انجامید،۱ اما این سخن که «افعال الانسان اختیار من وجه اضطرار من وجه»۲ بهروشنی این اعتقاد امامیه نخستین را که آدمی در مشیت خود درباره افعالش نه بهطور مطلق مجبور است و نه کاملاً مختار، آشکار میکند.
جمعبندی و نتیجهگیری
نکته اساسی در تمایز مدرسه کلامی امامیه در کوفه نسبت به دیدگاهها و جریانهای پسین این است که اراده الهی صفت فعل است و وجودی مستقل از ذات و خود فعل الهی دارد. به این موضوع، یعنی مباینت اراده الهی با ذات الاهی، در بسیاری از روایات امامیه تصریح شده است. این دیدگاه که گویا معتزله نخستین را نیز تحت تأثیر قرار داده بود به تدریج و در دورههای پسین کاملاً دستخوش تغییر شد و چه در میان امامیه و چه در میان معتزله به مرور وجود مستقل ارادهای که خارج از ذات است به شیوههای مختلف انکار و نفی شد. بر این اساس، معتزله بصره در عین همخوانی اولیه با امامیه، به مرور به نظریه «اراده لافی محل» گرایش پیدا کرده و با تفسیر اراده به علم و داعی عملاً اراده را انکار کردند و معتزله و امامیه در بغداد نیز اراده را عین فعل خداوند تلقی کرده و مراتب و مراحل بین اراده و مراد را به یکباره حذف کردند.
همچنین بنابر نظری اراده الهی در متکلمان نخستین، اراده تکوینی خداوند مراتب و مراحلی