انسان در ضمیر و نفس او است۱ بر خلاف خداوند که خارج از اوست و دیگر این که فعل انسان در نهایت، برای امضاء و انجام به سبب مُهَیِّج۲ یا به بیان دیگر «سبب وارد من اللّه»۳ نیازمند است که این امر در فعل الهی منتفی است.
لوازم نظریه اراده در دیگر معارف
دیدگاههای خاص امامیه درباره فعل و اراده الهی در برخی گزارههای کلامی لوازم بسیار مهمی در پی دارد که آشکارا اندیشه امامیه را بهصورت یک منظومه و پارادایم مستقل نشان میدهد. این گزارهها عبارتاند از: قدر و قضای الاهی، بحث مهم و چالشبرانگیز بداء، مخلوق بودن افعال انسان، دیدگاه پیچیده امرٌ بینالامرین و همچنین بحث استطاعت کلامی. در این پژوهش تنها بهدنبال تبیین تمایزات امامیه نخستین برای نشان دادن استقلال اندیشهای آنان هستیم و به همین دلیل به این مباحث فرعی به اختصار اشاره خواهد شد.
موضوع نخست، قدر و قضای الهی در مدرسه کوفه است. بنابر آنچه بیان شد، قدر و قضا در مدرسه کوفه امری حقیقی غیر از علم خداوند و همچنین غیر از خود اشیاء و مرادات است، اما در بغداد، قدر و قضا دیگر یا همان علم ذاتی خداست و یا به خود اشیاء باز میگردد.
موضوع مهم بعدی بداء است. متکلمان امامیه در مدرسه کوفه - بر خلاف تصور رایج کنونی - دیدگاهی درباره بداء داشتند که آنان را از انگارهها و عقایدی که در مدرسه بغداد به این سو متداول شد، کاملاً جدا میکند. آنان به «ابداء الرأی» از سوی خداوند و تغییر در علم فعلی خداوند، معتقد بودند. در حقیقت، بعدها بداء در بغداد در تفسیری فرافکنانه به مفهومی معادل «نسخ» تفسیر شد که تنها به معنای اظهار تمام شدن زمان یک امر موقت است. همچنین برخلاف ایدههای مدرسه بغداد که لاجَرم بداء را به نسخ تشبیه میکردند، متکلمان امامیه در مدرسه کوفه با رویکردی کاملاً متفاوت، نَسخ را به بداء تشبیه میکردند؛ بدین معنا که اگر حکمی نسخ هم شود، در واقع، به معنای تغییر اراده خداوند نسبت به آن حکم تشریعی اولی است،۴ نه