وَقَدَرٍ وَقَضَاءٍ وَإِذْنٍ وَکتَابٍ وَأَجَلٍ».۱
بر این اساس «کن فیکون» اتفاقی است که پس از لحظه آخر، یعنی امضاء رخ میدهد. به بیان دیگر، مقام فعل خارجی حق، مقام امضاء است و بدین ترتیب معلوم میشود که در آیه شریفه نیز «کن» و «فیکون» دو مطلب مجزا هستند: نخست مراتب امر میآید و آنگاه پدیده رخ میدهد؛ یعنی پیش از «یکون» مراتب هفتگانه اراده وجود دارد. بنابراین، فعل خداوند مراتبی دارد که آخرین آنها امضاء است.
از سوی دیگر روایات باب بداء نیز ما را به ارادهای رهنمون میشوند که قابلیت بازگشت دارد؛ خداوند چیزی را تقدیر میکند و سپس آن را باز میگرداند.۲ این روایات نیز گوشزد میکنند که قابلیت بدین معناست که هنوز اراده الهی به فعل خارجی تبدیل نشده است وگرنه بازگشت بیمعنا خواهد بود.
اما دلیل این تعارض ظاهری در روایات چیست؟ به نظر میرسد که امامان علیهم السلامدر پاسخ به پرسشهایی از این دست، جایگاه و سطح علمی پرسشگر را در نظر میگرفتند. آنجا که پرسشگر با آگاهی معمولی از امام درباره تفاوت اراده خداوند و انسان میپرسد، امام تنها بهدنبال این مطلب است که به پرسشگر بفهماند اراده انسان به معنای آنچه در ضمیر اوست (الذکر الاول) بهحساب میآید، اما در مورد خداوند چیزی به عنوان ضمیر نداریم و بر خلاف انسان که برای انجام هر کاری نخست با خود حدیث نفس میکند، خداوند چنین کاری را انجام نمیدهد؛ بنابراین، امام میفرماید: «ارادته احداثه لاغیر ذلک» که در اینجا «لاغیر ذلک» اشاره به ضمیر دارد نه اینکه مراحل اراده را نفی کند. بهویژه اینکه در پایان همین روایت با بیان دیگری میفرماید: «یقول له کن فیکون بلا لفظ... ولا تفکر»،۳ اما امام در پاسخ به پرسشگری با سطح دانشی عمیقتر که از تساوی اراده خداوند با احداث میپرسد، مراحل هفتگانه فعل الهی را برمیشمرد که در نتیجه، اراده را از آنچه ما آن را فعل مصدری مینامیم، کاملاً مبرّا میکند.۴
1.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۹، ح۱و۲؛ همان، ص۱۴۸، ح۱۶: «سئل العالم کیف علم الله قال علم وشاء واراد وقدر وقضی وامضی فامضی ما قضی وقضی ما قدر وقدر ما اراد».
2.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء.
3.. همان، ص۱۰۹، ح۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۱۶، ح۳.
4.. برای مثال، نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۹.