فعل لازم است، نقش فاعلیت خداوند در افعال انسان را داخل در حقیقت استطاعت میدید. به اعتقاد او، «استطاعت» پنج رکن دارد و در صورت جمع شدن این پنج رکن، فرد مستطیع خواهد بود: ۱) تندرستى؛ ۲) رفع مانع؛ ۳) فراهم بودن وقت و امکانات؛ ۴) ابزار تحقق فعل و ۵) سبب وارد از بیرون که انسان را برای انجام فعل برمیانگیزاند.۱
هشام بن حکم تلاش کرده تا برای استطاعت، مفهومی ارائه کند که ساماندهنده پنج رکن پیشگفته باشد و البته، زمانی این مفهوم محقق میشود که هر پنج مورد پیشگفته گرداگرد هم جمع شده باشند.گویی «استطاعت» مجموع آن چیزی است که فعل با آن تحقق پیدا میکند و این موارد برای وقوع فعل در خارج ضروریاند، اما چهار جزء پیش از فعل و یکی که همان سبب وارد باشد، حینالفعل محقق میشود و هنگامی که خداوند سبب را پدید آورد، حقیقت استطاعت که لازمه وقوع شیء است، محقق میشود. از منظر هشام، بخشی از استطاعت پیش از فعل موجود است و انسان بر پایه آن قدرت و اراده کرده اقدام به فعل میکند و از این جهت فعل او اختیاری است، اما روی دیگر سکه نقش خداوند در تحقق و وقوع فعل است؛ تا زمانی که سبب مهیّج از سوی خداوند حادث نشود، فعل در خارج واقع نمیشود. جعفر بن حرب این دیدگاه هشام را اینگونه گزارش کرده است که هشام معتقد بود، افعال انسان «اختیار له من وجه واضطرار من وجه».۲
بر پایه گزارش اشعری، زرارة بن اعین، عبید بن زراره، محمد بن حکیم، عبداللّه بن بکیر، هشام بن سالم، مؤمن الطاق، حمید بن رباح (زیاد)، هشام بن حرول و ابومالک حضرمی همگی استطاعت را پیش از فعل میدانستند و تنها اصحاب هشام بن حکم و بر پایه گزارشی، اصحاب ابومالک حضرمی که خود از شاگردان هشام بود، به استطاعة معالفعل معتقد بودهاند.۳
اما بر پایه گزارشهایی که در کتاب کشّی نقل شده است، چنین برداشت میشود که دیدگاه زراره با دیدگاه دیگر اصحاب و نیز با نظر امام علیه السلاممتفاوت و مخالف است. در چند گزارش آمده است که امام درباره دیدگاه زراره در موضوع استطاعت فرموده است: «لیس من دینی و لا من دین آبایی».۴ از پارهای از این گزارشها برداشت میشود که دیدگاه زراره در این مسئله به دیدگاه قَدَریان نزدیک بوده است.۵ البته، بر پایه گزارش حمزة بن حمران، این انتسابها نادرست بوده و نظر زراره