میخواستند خداوند را به عدلش وصف کنند، اما او را از قدرت و سلطنت خویش خارج ساختند.۱ در گزارش دیگری امام رضا علیه السلامدر پاسخ به فضل بن سهل فرمود: «خداوند حکیمتر از آن است که بندگانش را رها کرده به خودشان واگذارد».۲
چنان که از این روایات استفاده میشود، قول به تفویض سبب سبک شمردن و کوچک کردن خداوند است و با قدرت و سلطنت الهی در تعارض است. خدایی که حکیم و عزیز است و بالاترین مرتبه کرامت و عزّت را دارد، خود بر همه امور عالم احاطه و قدرت دارد و بر اساس حکمت، به تدبیر امور میپردازد. تفویض امور به دیگران، خروج از سلطنت و حاکمیت خداوند و نشانه ضعف و محدودیت قدرت و سلطه است که در مورد خداوند امکان ندارد.
نظریه امرٌ بین الامرین تقریری متفاوت از مسئله فاعلیت
دیدگاه اهلبیت علیهم السلامدر مسئله فاعلیت با موضعگیری صریح و قاطع در برابر دیدگاههای رقیب و در قالب اصطلاحی جدید با نام «امرٌ بین الامرین» عرضه شد؛ این نظریه توانست با جمع فاعلیت خداوند و فاعلیت انسان، شواهد طرفین را جمع و تعارض را برطرف سازد. در این نظریه با پذیرش استطاعت هم بر فاعلیت حقیقی انسان تأکید میشود و هم فاعلیت و تدبیر خداوند محدود و مقید نمیشود.
فاعلیت حقیقی و استطاعت بر فعل
استطاعت به عنوان یک مسئله کلامی در دهههای نخست سده دوم و از سوی معتزلیان مطرح شد. در مقابلِ نظریه استطاعت مطرح شده از سوی قدریان، گروههای مختلف جبرگرا با تأکید بر توحید فاعلی، وجود قدرت و استطاعت در انسان را انکار کردند و از آنجا که خالق اعمال را خداوند میدانستند با انکار قدرت و استطاعت مؤثر در فعل، نقش حقیقی انسان در فاعلیت را انکار کردند، اما در روایات اهلبیت علیهم السلامبهشدت با این دیدگاه برخورد شد و به صراحت، انسان پیش از تکلیف و امر و نهی، واجد قدرت و استطاعت دانسته شده، این استطاعت را مؤثر در