حقیقت انسان همان روح است که در تمام بدن نفوذ و جریان دارد، روح جزء واحد است که نه نور است و نه ظلمت و بدن آفت و زندانی برای روح است.۱
دیدگاه نظّام در عین شباهتهای ظاهری - برخلاف ادعای ابن راوندی۲- نمیتواند عیناً همان دیدگاه هشام بن حکم باشد و تعبیر الحساسة الدَرّاکة۳ احتمالاً دلیل اصلی این تلقی صحیح است که نظّام از استادش هشام بن حکم در این نظریه متأثر بوده است، اما مداخله روح در بدن که بخش اصلی دیدگاه نظّام است، هرگز نمیتواند با آنچه از هشام بن حکم توضیح داده خواهد شد موافقت داشته باشد. نظّام همچنین برخلاف هشام بن حکم که جنس روح را متفاوت از بدن میداند، تصریح میکند که این روح از جنس نور نیست، همانطور که از جنس ظلمت هم نیست و به هر صورت مرتبط با جسم است.۴
۳. نظریه جزء لایتجزی
نظریه جزء لایتجزی نیز همانند فیزیکالیسم به سبب اعتقاد به اینکه انسانها تنها از یک نوع جوهر ساخته شدهاند یگانه انگار و جسم انگار به حساب میِآید.۵ شاید دور از واقعیت نباشد که بسیاری از متکلمان در دوره هشام بن حکم به جزء لایتجزا یا ذرات غیرقابل تقسیم یا همان نظریه اتمها معتقد بودند.۶ این دیدگاه که احتمال یونانی بودن آن نیز منتفی نیست۷ بر این باور مبتنی است که حقیقت انسان عبارت است از ذرهای در بدن که غیرقابل تجزیه است و بقیه اجزای بدن در خدمت آن جزء هستند. لازم است خوب به خاطر داشته باشیم که این دیدگاه اساساً نسبتی با آن دیدگاه امامیه و همچنین اهل حدیث سنی - مبتنی بر روایات - که به جزئی ذرهای در بدن
1.. «مداخلة للبدن مشابکة له» (اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۳۱).
2.. قاضی عبدالجبار، المغنی، ص۳۱۰.
3.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۳۱.
4.. برای آگاهی بیشتر دربارۀ نظریۀ نظّام، نک: خیاط معتزلی، الانتصار، ص۳۶.
5.. مورفی، «آیا مسیحیان به نفس نیاز دارند؟»، ص۱۴۷.
6.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۳۲. ظنانی آلنور در اثر مفصل خود با عنوان «نظریۀ فیزیکی کلام؛ اتم، فاصله و خلأ در کیهانشناسی معتزله بصره» تحلیل مبسوطی از این نظریه ارائه داده است:
see Dhanani, Physical theory of Kalam.
7.. عید نفیسه، اثر الفلسفه، ص۲۶۳.