239
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

پی دارد، همواره پژوهشگران در پی راه‌حل‌های جایگزین بوده‌‌اند. این تلاش‌ها ‌‌به‌ویژه در دوره معاصر در بسیاری از موارد به جسم‌انگاریِ مدرنِ روح انجامیده است. در این میان برای نمونه، به فیلسوفان برجسته‌‌ای همچون هانری برگسون (م۱۹۴۱م)۱ اشاره می‌شود که هرچند همچون دکارت، به تمایز خارجی نفس و بدن قائل نبود، اما باید از جهت اعتقادش به تمایز مفهومی روح و بدن و واحد‌انگاری حقیقت نفس و بدن و این‌که روح یا نفس سیر صعودی و ماده و حافظه سیر نزولی دارد، با دیدگاه ملاصدرا - جسمانیة الحدوث و روحانیة البقابودن نفس - مقایسه شود.۲

همچنین به فیلیپ کلایتون۳ استاد مدرسه عقاید کلارمونت۴ ایالت کالیفرنیا اشاره می‌شود که در کتابش با عنوان ذهن و نوپدیدارگروی۵ با رویکرد نوپدیدارگروی حداکثری دیدگاهی مشابه ملاصدرا و علامه طباطبایی البته، با رویکردی جسمی۶ و ذهن‌‌‌گرایانه ارائه داده است.۷ با این‌ همه تاکنون دیدگاه‌‌های متکلمان - ‌‌به‌ویژه متکلمان امامیه - کمتر مورد توجه پژوهشگران بوده است. از میان آثاری که به‌طور مستقیم به این موضوع پرداختند به فان اس. اشاره می‌شود که در اثر وزین خود با دقت بالا به تبیین تاریخی اندیشه هشام بن حکم پرداخته است. به اعتقاد او، هیچ‌یک از متکلمان مسلمان مانند هشام دوگانگی نفس و بدن را تا این اندازه مورد تأکید قرار نداده‌‌اند؛ رأیی که برای شیعیان کوفه نیز متعارف بود؛۸ اما به نظر می‌رسد درباره دیدگاه ممتاز هشام بن حکم مبتنی بر احادیث و روایات که در عین تمایل به حقیقت نورانی روح، از توجه به جسم فیزیکی آدمی غافل نشده و توانسته است به تبیین رابطه‌‌ای با قابلیت توجیه عقلانی میان این دو بپردازد،

1.. Henri Bergson

2.. نک: پیری و اسماعیلوف، «بررسی تطبیقی رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا و برگسون»، ص۱۰۵و۱۱۳.

3.. Philip Clayton

4.. Claremont school of theology

5.. Clayton, Mind and Emergence- From Quantum to sciousness, especially ۱۲, ۱۹, ۳۲, ۳۹, ۶۰, ۶۱, ۶۲, ۹۳, ۹۸, ۱۴۷,۱۴۹.

6.. همان‌طور که علم الهدی اشاره می‌کند که: «با مطالعه اندیشه‌های او می‌توان دریافت که تعالی‌ای که نوپدیداری برای ذهن قائل است کماکان در محدودۀ ماده باقی می‌ماند و از سنخ تعالی به معنای علو جایگاه یا ارتقاء مرتبۀ وجودی یا جاودانگی نیست» (علم الهدی، نقد و بررسی دیدگاه فیلیپ کلایتون، ص۵۸).

7.. برای آشنایی با دیدگاه‌های کلایتون در این باره نک:
Clayton, Mind and Emergence- From Quantum to sciousness, especially ۱۲, ۱۹, ۳۲, ۳۹, ۶۰, ۶۱, ۶۲, ۹۳, ۹۸, ۱۴۷,۱۴۹.
(نک: علم الهدی، سیدعلی، نقد و بررسی دیدگاه فیلیپ کلایتون، ص۸-۱۰، ۱۸و ۵۲-۵۷‌).

8.. فان اس.، جوزف، ترجمۀ چاپ نشده از:
Van Ess, The Cambridge dictionary of Philosophy, sed edition, p. ۱.


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
238

کردند،۱ بلکه عمدتاً به دلیل ارتباط تنگاتنگ و زیربنایی که بین نظریه‌های نفس‌‌‌شناسانه و متدولوژی‌های علم برای کاربرد عینی در بستر واقعی اجتماع انسانی وجود دارد، این مباحث مورد توجه دانشمندان قرار می‌گیرد.

بر این اساس، اعتقاد بنیادین به این باور که حقیقت انسان چیزی ‌جز جسم ظاهری نیست، گاه حتی سر از متدولوژی‌‌هایی در دانش درمی‌آورد که در فرآیند نظریه‌پردازی به‌طور خودآگاه از حقیقت جوهری انسان چشم‌پوشی می‌کنند (هرچند ممکن است اساساً ارتباطی میان فیزیکالیست بودن و ماتریالیست بودن وجود نداشته باشد).۲ به همین ترتیب این اعتقاد اساسی که حقیقت انسان چیزی ‌جز جوهر مجرّد نفس نیست و جسم آدمی صرفاً ابزار و مَرکبی برای آن حقیقت است - ایده‌‌ای که ‌‌به‌ویژه با فلسفه رایج اسلامی از ‌‌سده‌های میانه تاکنون دائماً تقویت‌شده - خواسته یا ناخواسته به متدولوژی‌‌هایی در دانش انجامیده که اساساً توجه چندانی به جنبه‌‌های کاربردی و واقعیات عینی حیات بشری نشان نمی‌دهند. اما در این میان به نظر می‌رسد که دیدگاه برجسته‌‌ای از امامیه نخستین - مبتنی بر آموزه‌‌های اهل بیت علیهم السلام- مبنی بر این‌که آدمی دارای حقیقتی ترکیبی، آن هم ترکیب حقیقی و نه امتزاجی است که شامل هم جسم و هم روح می‌شود (هرچند حیات اصلی از آن روح است)، می‌تواند به‌عنوان نظریه‌‌ای جامع‌‌تر تحلیل و بررسی شود. این نوشتار تلاش می‌کند به تحلیل دقیقی از تبیین هشام بن حکم (۱۷۹ق/۶۲۱م) متکلم و نظریه‌پرداز امامی مذهب از ‌مسئله حقیقت انسان که به نظر می‌رسد همان ایده اساسی متکلمان امامیه در عصر حضور است بپردازد؛ دیدگاهی که پس از حدود یک قرن در تعامل عمیق امامیه با معتزله کم‌کم به حاشیه رانده شد.

به دلیل مشکلاتی که دیدگاه روح‌انگارانه و یا جسم‌انگارانه محض در باب حقیقت انسان در

1.. خدایاری، علی‌نقی، «نظریه‌های نفس‌شناسی متكلمان امامی سده‌های میانی و كاركرد آنها در تبیین آموزه معاد»، ص۶۹-۱۰۸.

2.. تنها به‌عنوان یک نمونه از این تصور رایج به محمدتقی یوسفی اشاره می‌شود که در رسالۀ دکتری خود در تبیین دیدگاه یگانه‌انگاران فیزیکالیست به نظریه‌های مدرن بسنده کرده و به دلیل این‌همانی این دیدگاه‌ها با ماتریالیسم همه فیزیکالیست‌ها را با یک تحلیل مورد قضاوت قرار داده است. او در نهایت، ناخودآگاه به این تحلیل می‌رسد که فیزیکالیسم مساوی با الحاد و ماتریالیسم است (یوسفی، رابطه نفس و بدن، ص۲۸). غافل از این‌که چنان‌که خواهد آمد شخصیت‌های برجسته‌ای از معتزله و حتی شیعه مانند ‌سید مرتضی و شیخ طوسی دربارۀ حقیقت انسان فیزیکالیست بودند. برخی اساساً این دیدگاه که نفس موجودی جدا از جسم نیست را دیدگاه ماده‌گرایان در برابر معتقدان به خداو دین تلقی کرده‌اند‌ (نک: برنجکار و خدایاری، انسان‌شناسی، ص۴۷-۴۸).

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 35993
صفحه از 572
پرینت  ارسال به