225
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

صحیح خواهد بود که معلومی وجود داشته باشد. او به همین دلیل که در مرتبه ذات خداوند شی‌ء متعینی وجود ندارد، علم را در رتبه ذات، ‌سلبی ترجمه می‌کند و ابراز می‌دارد که منظور از علم در این مقام، تنها نفی جهل است.

سلبی معنا کردن کلمه «عالم» توسط مؤمن طاق برگرفته از آموزه‌های اهل بیت علیهم السلاماست؛ زیرا در بسیاری از موارد، وقتی از امامان معصوم‌‌ علیهم السلامدرباره اسماء پروردگار سؤال می‌شد، آنان اسماء‌ را به‌صورت سلبی معنا می‌کردند. برای نمونه، امام رضا علیه السلام درباره «عالم» می‌فرماید‌‌: «اِنَّمَا سُمِّی اللَّهُ عَالِماً لِأَنَّهُ لَا یجْهَلُ فَقَدْ جَمَعَ الْخَالِقَ وَالْمَخْلُوقَ اسْمُ الْعَالِمِ وَاخْتَلَفَ الْمَعْنَى عَلَى مَا رَأَیت».۱

عالم نامیدن صانع متعال صرفاً به این دلیل است که او نسبت به هیچ‌چیز جاهل نیست. این بیان نشان می‌دهد که حداکثر فهم ما از آن اسمائی که به خالق نسبت داده می‌شود، تنزیه است.۲ به نظر می‌رسد سلبی معنا کردن تعابیری که به ذات نسبت داده می‌شود، پایه‌های وجود‌‌‌شناختی دارد و آن این است که حیثیتی در خارج برای ذات وجود ندارد و به‌واسطه همین عدم حیثیت وجودی در ذات خداوند، امامان علیهم السلامدر مقام معناشناسی، الفاظ منسوب به ذات را به‌صورت تنزیهی بیان می‌کردند.

با این ترتیب مفهوم عالِم برای خداوند به معنای کسی است که جهل ندارد، اما این لفظ با مفهومش هیچ معنا و ما به‌ازائی جز خود ذات صانع متعال ندارد‌‌؛ یعنی غیر از واقعیت خالق، هیچ معنا و مقصود دیگری برای «عالِم» که بر او اطلاق می‌شود، وجود ندارد. اگر از این معنا یک قدم جلوتر گذاشته شود، ناچار تصوری برگرفته از علم مخلوقی به ساحت خالق نسبت داده می‌شود. نکته دیگر این‌که در تعابیر ایجابی غالباً و ناخودآگاه، همان کمالاتی که در مصنوعات مشاهده شده، با ابعادی نامتناهی به صانع نسبت داده می‌شود که سبب تشبیه و اثبات صفت برای ذات می‌شود. از همین‌رو، فردی همچون مؤمن طاق که پرورش‌یافته مکتب اهل بیت علیهم السلاماست، به‌خوبی متوجه این نکته بود که مبادا با اثبات صفت برای ذات خداوند به ورطه تشبیه درافتد.

در روایتی دیگر امام جواد علیه السلام به این نکته اشاره می‌فرماید‌‌:

إِنَّ اللَّهَ قَدِیرٌخَبَّرْتَ أَنَّهُ لَا یعْجِزُهُ شَی‏ءٌ... وَكَذَلِكَ قَوْلُكَ عَالِمٌ إِنَّمَا نَفَیتَ‏بِالْكَلِمَةِ

1.. شیخ صدوق، التوحید، ص‌۱۸۸. در این روایت امام کلمه «عالِم» را اسم می‌گیرد نه صفت؛ زیرا بنابر آنچه بیان شد، تمام صفات خداوند اسم هستند. ‌بنابراین، ذات خداوند صفت ندارد و اسماء خداوند همگی تعبیر هستند و تنها از ذات خداوند تعبیر می‌کنند.

2.. تنزیه یعنی نفی معانی مخلوقی از خالق و بیش از این هیچ معنای اثباتی را نمی‌توان به خالق نسبت داد.


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
224

بر پایه این گزارش، مؤمن طاق معتقد است که علم به اشیاء تا پیش از این‌که تقدیر و اراده صورت گیرد، محال است. به اعتقاد او خداوند برای علم به شیء نیازی به ایجاد خارجی آن شیء ندارد، بلکه وجود تقدیری شیء کافی است‌۱ و صفاتی همچون علم نیز که به خداوند نسبت داده می‌شوند، همه صفات فعلی و مخلوقی‌اند.۲ بدین ترتیب می‌توان گفت که از دیدگاه مؤمن طاق، ذات خداوند صفت ندارد. این دیدگاه که ذیل بیان اختلاف شیعیان در باب اسماء و صفات آمده، به گفته اشعری باور بسیاری از شیعیان نیز بوده است.۳ شهرستانی نیز همین اعتقاد را با اضافه‌ای نقل کرده است.۴

اکنون سؤالی که درباره دیدگاه زراره مطرح بود، در این‌جا نیز مجال طرح می‌یابد و آن این‌که اگر ذات خداوند فاقد هر گونه صفتی است، چگونه می‌توان از ذات او تعبیر کرد؟ پاسخ به این پرسش را در دیدگاه مؤمن طاق می‌توان یافت.

دیدگاه مؤمن طاق دربردارنده گزاره دقیقی است که او را از دیگران ممتاز می‌کند. او با تعبیر «لیس بجاهل» پس از «عالم فی ‌نفسه»، ما را به ‌تبع روایات به این نکته توجه می‌دهد که به دلیل ذو اضافه بودن مفهوم علم، زمانی امکان کاربرد لفظ «عالم» وجود دارد که معلومی در کار باشد، بدین ترتیب زمانی می‌توان اطلاق علم کرد که متعلق (متعین) علم وجود داشته باشد و علم در مقام علم ذاتی امری است که نمی‌توان از آن جز با «لیس بجاهل» یاد کرد. در واقع، بحث در این مسئله است که وقتی شیء، شیئیت ندارد، آیا علم به آن معنا دارد؟ آیا می‌توان خداوند را پیش از آن‌که شیء، شیء شود، عالم دانست؟

ابوجعفر برای پاسخ به این پرسش، دومرتبه از علم برای خداوند تصویر می‌کند؛ علم ذاتی و علم فعلی. او توجه دارد که علم، صفت ذات اضافه است و هنگامی استعمالِ عالِم در ادبیات

1.. یعنی نقطه‌ای که شئ از کتم عدم خارج می‌شود و به مرحله شیئیت می‌رسد، رتبه تقدیر است که در روایات اهل بیت علیهم السلامنیز به صراحت به این نکته اشاره شده است. برای نمونه، در حدیثی از امام رضا علیه السلامچنین آمده «... کان الذی خلق خلقا اثنین التقدیر والمقدر‌» (نک: شیخ صدوق، التوحید، ص‌۴۳۸).

2.. در روایات بسیاری به حدوث اسماء و صفات خداوند اشاره شده است. ‌بنابراین، یکی از پایه‌های اصلی نفی صفات از ذات، مسئله حدوث اسماء و صفات است که مؤمن طاق و بسیاری از شیعیان بنابر گزارش اشعری بر همین عقیده بودند.

3.. نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۹۳؛ همچنین، نک: شهرستانی، ملل و نحل، ج۱، ص۲۱۹ که او نیز آن را به بسیاری از شیعیان نسبت می‌دهد.

4.. عبارت شهرستانی شبیه متن اشعری است غیر از آن‌که در آخر اضافه‌ای بدین صورت دارد: «والإرادة فعله تعالى» (نک: شهرستانی، ملل ونحل، ج۱، ص۲۱۹‌).

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 35886
صفحه از 572
پرینت  ارسال به