بهواسطه اینکه صورت علمی آنها خلق میشود - «علم فعلی» اطلاق میشود.
در روایات اهل بیت علیهم السلامبهگونهای میان علم ذاتی و علم فعلی خداوند تفاوت نهاده شده و همین فرق نهادن سبب شده تا اصحاب تلقیهای متفاوتی از علم الاهی داشته باشند.
در دو روایت از کتاب التوحید شیخ صدوق به علم ذاتی و علم فعلی خداوند اشاره شده است. در روایت نخست چنین آمده است:
۰.لَمْ یزَلِ اللَّهُ جَلَّ وَعَزَّ رَبَّنَا وَالْعِلْمُ ذَاتُهُ وَلَا مَعْلُومَ وَالسَّمْعُ ذَاتُهُ وَلَا مَسْمُوعَ وَالْبَصَرُ ذَاتُهُ وَلَا مُبْصَرَ وَالْقُدْرَةُ ذَاتُهُ وَلَا مَقْدُورَ فَلَمَّا أَحْدَثَ الْأَشْیاءَ وَكَانَ الْمَعْلُومُ وَقَعَ الْعِلْمُ مِنْهُ عَلَى الْمَعْلُومِ وَالسَّمْعُ عَلَى الْمَسْمُوعِ وَالْبَصَرُ عَلَى الْمُبْصَرِ وَالْقُدْرَةُ عَلَى الْمَقْدُورِ.۱
در این روایت سخن از دو نوع علم به میان آمده؛ یکی علم ذاتی که در این روایت از آن تعبیر به «علم بلامعلوم۲» شده است و دیگری علمی که در مقام فعل و علم به معلومات است.
در روایت دیگر امام صادق علیه السلام در جواب شخصی که میپرسد آیا همیشه خدا عالم بوده، میفرمایند: «همیشه عالم بوده بیآنکه معلومی باشد».۳
با توجه به اینکه در روایات بین این دو علم تفاوت نهاده شده، میتوان گفت که سخن زراره در حدوث علم به معنای انکار علم خداوند نیست. بلکه مراد او از حدوث علم، علم فعلی بوده است؛ زیرا مطابق روایت نخست (فَلَمَّا أَحْدَثَ الْأَشْیاءَ وَكَانَ الْمَعْلُومُ وَقَعَ الْعِلْمُ مِنْهُ عَلَى الْمَعْلُومِ)، لازمه علم فعلی خداوند احداث شیئی یا صفتی است. افزون بر این، تنها روایتی که از زراره درباره علم خداوند نقل شده بهخوبی نشان میدهد که سخن اصلی زراره در باب علم چیست. در اینباره زراره از برادرش حمران نقل میکند که از امام باقر علیه السلامدرباره: «هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ