کوفه)، از محورهای اصلی بحث و اختلافنظر بوده تا جایی که این اختلافها در روایات شیعه بازتاب پیدا کردهاند. این اختلافها ریشه در نکات بسیار دقیق معرفتی دارند که از سوی ائمه علیهم السلاممطرح میشدند و وقتی به دست اصحاب ائمه علیهم السلاممیرسیدند، در مقام نظریهپردازی و تحلیل این اختلافنظرها پدیدار میشد.۱
با توجه به شواهدی که در روایات وجود دارد، بهیقین میتوان گفت که اختلاف بر سر علم و جهل خداوند نبوده، بلکه بحث در این بوده که اطلاق واژه علم نسبت به خداوند از چه زمانی ممکن است؟ در کافی دو روایت بهروشنی به نقل این اختلافات میپردازد. برای نمونه، در روایتی جعفر بن محمد بن حمزه میگوید: به امام علیه السلام نامه نوشتم (به جهت تقیه اسم امام را ذکر نمیکند) از او سؤال کردم که دوستان شما در کوفه در باب علم الاهی اختلاف دارند. برخی از آنها بر این باورند که خداوند حتی پیش از فعل اشیاء هم عالِم بوده است و گروهی دیگر معتقدند که نمیتوان خدا را دارای علم ازلی دانست؛ (استدلال گروه دوم این است) چون «یعلم» به معنای «یفعل» است در صورت اثبات علم پیش از اشیاء برای خداوند، لازم میآید که خداوند از اَزَل با فعلی همراه باشد.... حضرت در جواب فرمودند: «لم یزل الله عالماً تبارک وتعالی».۲
در روایتی دیگر فضیل بن سکره میگوید به امام علیه السلام عرض کردم، آیا خداوند متعال پیش از اینکه خلق را خلق کند در زمانی که در وحدانیت است، علم دارد یا نه؟ در ادامه فضیل میگوید به امام گفتم دوستان شما در این بحث اختلاف کردهاند و برخی معتقدند خداوند پیش از اینکه خلق بکند، عِلم دارد و گروهی نیز معتقدند ما نمیتوانیم به علم ازلی خداوند معتقد بشویم؛ زیرا معنای یَعلم (دانستن خدا) یَفعل است، او امروز میداند که پیش از فعل اشیاء (خلق اشیاء) غیر خودش چیزی نبوده است، پس اگر بگوییم خداوند از ازل عالم به لاغیریت خود است، لازمهاش این است که غیری همراه او باشد و او آن غیر را نفی کند. امام در جواب فرمودند: «ما زال الله عالما تبارک وتعالی».۳
حتی با وجود چنین اختلافی میان برخی از اصحاب نمیتوان گفت که زراره در زمره کسانی است که خدا را تا پیش از خلق علم، جاهل میدانسته. عدم درک و تشخیص مِللنگاران و مقالاتنویسان نسبت به دو نوع علم ذاتی و مخلوقی خداوند سبب این برداشت ناصواب از قول