میماند؟ آیا بشر میتواند به شناخت حقیقی خداوند دست یابد؟ و مسائل دیگری از این دست.۱
این پژوهش به وجودشناسی صفات از منظر اصحاب نخستین امامیه میپردازد. از آنجا که ساختار معنایی تعابیر اصحاب ائمه علیهم السلاماز صفات با مباحث وجودشناسی ایشان از صفات، ارتباطی نزدیک دارد در حد ضرورت به معناشناسی صفات نیز اشاره میشود. مسائل مربوط به اسماء و صفات و رابطه آن با ذات یکتا از همان سده نخست در لسان اهل بیت علیهم السلاممطرح بوده، اما بهعنوان مسئله کلامی از نیمه نخست سده دوم، در محافل کلامی شیعه در کوفه، از محورهای اصلی بحث و اختلافنظر شد که گزارشهایی مجمل، اما پر ارزش در اینباره، در منابع فرقهشناختی به جامانده است.
با توجه به اینکه استخراج دیدگاههای هریک از اصحاب مستند به گزارشهایی است که از ایشان نقل شده است، در این پژوهش تنها دیدگاههای آن دسته از اصحاب ائمه علیهم السلامبررسی میشوند که در رابطه با وجودشناسی صفات خداوند، گزارشی یا روایتی از آنان به دست ما رسیده است.
دیدگاه زراره درباره رابطه ذات وصفت از منظر اصحاب ملل و نحل
درباره زراره دو دسته سند در اختیار است: دسته نخست، گزارشهایی که از اندیشه او و اصحابش بهویژه در منابع اهل سنت، وجود دارد و دسته دوم روایاتی که از زراره در منابع شیعه گزارش شده است. اهل سنت در آثار مختلف خود اعم از کتابهای مقالات، ملل و نحل و تراجم، هر جا نامی از زراره به میان آمده، این قول را به زراره نسبت دادهاند و میگویند زراره معتقد بوده که خداوند زمانی عالم است که صفت علم را برای خود ایجاد کند. شایان ذکر است که در تاریخ اندیشه درباره حدوث صفت علم خداوند دو قول بیان شده است. قول نخست که به اصحاب زراره هم نسبت داده شده این است که خداوند پس از اینکه علم را برای خود خلق میکند، عالم میشود. قول دیگر آن است که خداوند پس از اینکه اشیاء را خلق میکند به آنها عالم میشود. به دیگر سخن، «علم» همواره صفتی ذو اضافه و تابع معلوم است و پس از خلق شیء، چون معلوم موجود میشود علم به آن تعلق میگیرد؛ اما برخی در انتساب قول نخست به زراره، این خصوصیت حدوث علم از دیدگاه او را به کل اسماء و صفات تسری دادهاند.۲