شیوه و گستره رویارویی اصحاب و رفتار آنان در این اقدام، یکسان نبوده و بدینسان جریانهای مختلفی میان کوفیان به وجود آورده است.
بر این اساس، تاریخ کلام امامیه مدرسهای در روش و محتوا در کوفه دارد که پیش از بغداد، فعالیتهای کاملاً کلامی دارد. نقطه قوت این فرضیه در مقابل دیدگاه نخست آن است که گزارشهای مخالف خود که عمدتاً مورد استناد فرضیه نخست بود را تحلیل کرده و درون خود جای میدهد. افزون بر این، اثبات فرضیه اخیر به راستی هر دو دسته اشکالات پیشگفته را به چالش میکشد و از همینرو بازشناسی و واکاوی مدرسه کوفه را ضرورتی دوچندان میبخشد.
اما تقابل این دو تصویر از کوفه سده دوم، آنگاه خود را بهتر مینُمایاند که دو مفهوم «مدرسه» و «جریان» به خوبی تبیین شوند.
اصطلاح «مدرسه» گاه میان عرب زبانان معاصر در معنای یک جریان فکری خاص به کار گرفته شده که وابستگان آن مبانی و مواضع مشترک دارند.۱ این معنا در زبان فارسی با واژه «مکتب» یا «مذهب» شناسانده میشود؛ اما همین واژه، معنای عامتری در زبان عربی دارد که امروزه در فارسی نیز رواج بیشتری داشته و در این مقاله نیز همان معنا اراده شده است. در معنای اخیر، مدرسه به مجموعهای از عالمان و دانشمندان در یک رشته علمی معین اطلاق میشود که در تعامل با یکدیگر و بر محور یک محیط جغرافیایی محدود، به تولید محصولات نوین علمی دست میزنند.۲ عمومیت معنای دوم «مدرسه» از آنروست که چهبسا در یک مدرسه، با بیش از یک جریان علمی روبهرو باشیم، حال آنکه معنای نخست از مدرسه هممعنا و معادلِ «جریان» تلقی میشد. تولید محصولات علمی و رونق بحث و مبادلات فرهنگی از دیگر مشخصههای مفهوم مدرسه در این اصطلاح است.
«جریان» نیز به گروهی اطلاق میشود که گرایشهاىِ فکریِ همگون یا یکسان دارند و نسبت به یکدیگر احساس وابستگى کرده و شبکههایی ارتباطی شکل میدهند. جریانها را عموماً افرادی به عنوان هسته مرکزی هدایت کرده و اعضای جدید را بدان متصل مینمایند. این گروهها میکوشند تا نظامی از اعتقادات، ارزشها، شیوههاى رفتار و گونههای زندگى به دست دهند که هرچند از فرهنگ جامعه مولّد آن متمایز، ولى با آن مرتبط است.۳