را چنین برشمرده است: ۱) علم به اصول ادله مانند علم به احوال اجسام مانند حرکت، سکون، اجتماع و افتراق؛ ۲) اموری که علم به اصول مذکور بدون آنها ممکن نیست؛ مانند علم به عادات موجود در عالم مانند طلوع خورشید از سمت مشرق و غروب آن از سمت مغرب؛ ۳) اموری که تحقق غرض الهی در گرو آنهاست؛ مانند جهات مدح و ذم، جهات خوف و ضرر و....۱
تعریف سید مرتضی کاملاً با آنچه اغلب معتزله مطرح کردهاند، هماهنگ و با تعریف شیخ مفید مخالف است. قاضی عبدالجبار در فصلی با عنوان «مائیة العقل» به این بحث پرداخته و نظراتش کاملاً با آنچه سید مرتضی گفته یکسان است.۲ پس از سید مرتضی اغلب شاگردان او دیدگاههایش را بر شیخ مفید ترجیح دادند؛ برای مثال، ابوالصلاح حلبی و شیخ طوسی، دو عالم بزرگ مدرسه کلامی بغداد، کاملاً در این بحث با سید مرتضی همنظراند.۳ تنها مورد استثناء ابوالفتح کراجکی است که همانطور که گفتیم جانب شیخ مفید را گرفته است.
البته، به سید مرتضی تعاریف دیگری نیز در کتاب الحدود والحقایق نسبت داده شده است:
۱. نیرویی در قلب که انسانها به وسیله آن قوه تمییز پیدا میکنند؛۴
۲. برخی از علوم ضروری که به وسیله آنها اکتساب علوم دیگر ممکن خواهد شد؛۵
۳. علم به امور واجب و محال؛۶
۴. غریزهای که در صورت سلامت ابزارش علوم کلی بدیهی را میفهمد.۷
در این کتاب، تعریف نخست اصل و دیگر تعاریف با عبارت «قیل» اضافه شدهاند. با توجه به این که انتساب کتاب الحدود والحقایق به سید مرتضی مشکوک است،۸ میتوان این ادعا را مطرح کرد که تعریف اصلی سید مرتضی همان تعریف پیشین است. گذشته از این، از چهار تعریف که در
1.. همان، ص۱۲۱- ۱۲۲.
2.. قاضی عبدالجبار معتزلی، المغنی، ج۱۱، ص۳۷۵- ۳۷۹.
3.. درباره دیدگاه ابوالصلاح، نک: حلبی، تقریب المعارف، ص ۱۲۹. همچنین درباره نظر شیخ طوسی، نک: طوسی، الاقتصاد، ص۱۱۷- ۱۱۸.
4.. علم الهدی، رسائل، ج۲، ص۲۷۷.
5.. همان.
6.. همان.
7.. همان.
8.. درباره نادرستی انتساب این کتاب به سید مرتضی، نک: انصاری، حسن، «الحدود والحقائق کتابی که از سید مرتضی نیست (همراه گفتاری از استاد مدرسی)»، سایت بررسیهای تاریخی.