معرفت خداوند است. شبیه به همین گزارش را بغدادی نیز آورده است، با این تفاوت که او این دیدگاه را به بعضِ امامیه منتسب میکند۱ که البته، بعید است مصداق دیگری جز هشامیان داشته باشد.
هشامیان که بهدنبال ارائه تفسیری خردگرایانه از معرفت اضطراریاند، در مرحله نخست معتقداند که مفاد و قلمرو معرفت اضطراری تنها شامل معرفت و علم به خداوند است و معرفت به نبوت و ولایت ائمه علیهم السلام و انبیا را در بر نمیگیرد. این نکته افزون بر تصریحی که در گزارش اشعری به آن شده، محفوف به قرائنی است؛ از جمله آنکه هشامیان در نقل روایات معرفت پیشینی به انبیا و ائمه علیهم السلام سکوت کرده و روایتی از آنها در این باب نقل نشده است.
هشامیان درباره اعطای معرفت اضطراری در عوالم پیش از خلقت و به طور مشخص در عالم ذر، همراستا با دیگر اصحاب امامیه، میاندیشند و معتقد به عرضه معرفت اللّه به همه انسانها در موقفی پیش از دنیا هستند۲، اما در ادامه هشام و شاگردان او سعی میکنند جایگاهی را برای این نظر و استدلال باز کنند. این تلاش به بروز اختلاف دیگری میان جریان هشام با جمهور امامیه کوفه میانجامد. ایشان معتقدند، همه انسانها از معرفت اللّه برخوردارند، اما برای تحقق و فعلیت یافتن آن، نیازمند نظر و استدلالاند.
گویی ایشان بر این باوراند که معرفت اضطراری یک مرتبه خلق، حدوث و ایجاب داشته و یک مرحله تحقق و نمایانگری. مرتبه حدوث آن در موقفی پیش از زندگی دنیوی رخ داده است، ولی مرتبه وقوع آن در طول زندگی دنیایی و پس از تفکر و استدلال حاصل میشود. برای توضیح این دیدگاه، از این تمثیل بغدادی که چه بسا از تقریرات خودِ هشامیان باشد میتوان مدد گرفت: خداوند متعال، خالق همه انسانهاست، اما ظهور و پدید آمدن انسانها در دنیا چگونه رقم میخورد؟ به این شکل که زن و مردی بهعنوان والدین یک انسانِ جدید و بالقوه با یکدیگر ازدواج میکنند و صاحب فرزند میشوند، ولی ایشان خالق یا حادث یا ایجابکننده فرزند نیست، بلکه تنها مقدمات ظهور و پدیدار شدن او را در دنیا فراهم میکنند.۳ اصحاب هشام معتقدند خداوند متعال مفاد معرفت اضطراری را در موقف پیشینی اعطا کرده است، حال اگر در این دنیا ما آن را به