سوم آنکه هشام بن سالم در روایتی، باور مؤمن الطاق را همچون قول مشهور شمرده و در مقابل قول هشام بن حکم قرار میدهد.۱ به تعبیر دیگر، هشام بن سالم که خود از اندیشمندان بزرگ مدرسه کوفه است و با نظریه معرفت و ابعاد آن آشنایی کامل دارد، در مقام تفصیلِ دیدگاههای امامیه در باب معرفت، دو نظریه را از هم متمایز میکند: نظر جمهور و نظر هشام بن حکم.۲ باید افزود که دیگر اصحاب نیز باور مؤمن الطاق و جمهور را یکسان میپنداشتند و پرسشی از تفاوت قول مؤمن الطاق و ابومالک با قول مشهور مطرح نمیکردند، در حالی که در باب تمایز قول هشامیان از ائمه علیهم السلام پرسش میکردند.
۲. معنای تبعیض میان انسانها در اعطای معرفت این است که خداوند به همه بندگان در عوالم پیشین معرفت را اعطا میکند، ولی پس از آن و در طول زندگی دنیوی با توجه به اعتنا یا عدم اعتنای انسانها به مفاد معرفت اعطایی و تذکرات الهی، این معرفت را در قلب ایشان استقرار و توسعه داده و یا از ایشان سلب میکند. در ارزیابی این احتمال نیز باید گفت که افزون بر آنکه شواهد روایی بر صحت این باور وجود دارد۳ بر پایه آن، هیچ اشکالی در مکلَف بودن همگان به معرفت اعطایی اولیه نیست و دیگر جایی برای اختلاف دوم باقی نمیماند. در این صورت، روشن است که نهتنها دیدگاه مؤمن الطاق با قول مشهور اختلافی ندارد، بلکه میتواند تدقیق مضاعف و بسط نظریه «معرفت اضطراری» جمهور باشد؛ بنابراین، تنها راه باقیمانده در تفسیر دیدگاه مؤمن الطاق، ارجاع و تحویلِ آن به احتمال اخیر است.
۲.۲. نظریه هشام بن حکم
اختلاف اصلی و مهم میان اصحاب کوفه در مسئله معرفت اضطراری، رأیی است که به هشام و شاگردانش منسوب است. به گزارش اشعری «اصحاب هشام معتقدند، معرفت «بایجاب الخلقه» اضطراری است، اما این معرفت و علم پس از فکر و استدلال به وقوع (فعلیت) میرسد».۴ البته، منظور اصحاب هشام از معرفت اضطراری - که برای فعلیت یافتن نیاز به استدلال دارد - تنها
1.. شیخ صدوق، التوحید، ص۲۸۹.
2.. کلینی، الکافی، ج۲، ص۸ و ۱۲.
3.. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۴۴.
4.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۲.