الف) در اضلاع و ابعاد معرفت اضطراری، فراموشی (اِنساء) موقف و کیفیت اعطا قرار داده شده است تا کسی با تمسک به عدم یادآوری این پدیده، مدعی نفی آن نشود؛ بنابراین، بحث بر پایه چگونگی بهرهمندی از معرفت و چرایی غفلت از آن ادامه مییابد.
ب) انسان در زندگی دنیوی خویش محدود و محصورِ تزاحم و تداخل پدیدهها و حوادث گوناگون است؛ پدیدههایی که هر کدام در لحظه، توجه انسان را به خود جلب میکند و سبب غفلت او از دیگر آگاهیهای بالفعلاش میشود. از اینرو، لازمه زندگی دنیوی انسان، توجه و غفلت آن به آن است. بدین سبب، طبیعی است که انسانها همه آنچه را درک میکنند، به یاد نمیآورند. انسان در مقاطع مختلف زندگی نمیتواند همه یا حتی بخش عمدهای از خاطرات خود را به یاد آورد. افزون بر این، انسان همیشه متوجه خاطرات یا دیگر دانستنیهایش هم نیست، بلکه با پیش آمدن زمینهها و تذکرات، به یادآوری خاطرات و ذهنیات خود اقدام میکند.
ج) ما با انسانی روبهرو هستیم که گاه در بزنگاههای زندگی دنیایی۱ و گاه با برخورد با انبیاء و رسولان۲ و گاه با اندک درنگ و توجه درونی، حقیقتِ امور برایش روشن میشود و در خود احساس نزدیکی و وابستگی به خداوند و درستی و صدق ادعای پیامبران یا امامان را مییابد. در چنین حالتی انسان افزون بر اعتراف به وجود این معارف، خود را به پذیرش یا ردّ این حالت قلبی نیز مختار میبیند. وجود چنین اعتراف و احساس توأمانی، از معرفت پیشینی سرچشمه میگیرد.
بنابراین، توجه و تذکر، عاملِ اصلی یادآوری معرفتاند و این تذکر از راههای گوناگون برای انسان ممکن و میسر میشود و نیازی به استدلال و نظر در این باب پیش نمیآید. با بیان این مطلب، این پرسش باقی میماند که از نظر اصحاب امامیه، جایگاه استدلال و مباحث نظری در الهیات دینی کجاست؟ پاسخ به این پرسش را در قالب بحث از «تمایز میان معرفت و اثبات» پی میگیریم.
۱.۶ . تفاوت معرفت و اثبات
یکی از مهمترین نکاتی که باید در بحث معرفت اضطراری بدان توجه کرد، تمایز دو موضوع «معرفت» و «اثبات صانع» نزد اصحاب امامیه کوفه است. با مباحث پیشگفته، معنای معرفت تا اندازهای مشخص شد، اما منظور از اثبات صانع چیست؟ پیگیری این بحث افزون بر شناخت