مسئلهای دیگر باشد، اما در بیان معرفت اضطراری، این امر یکی از مؤلفههای سازنده نظریه است که به آن تصریح شده است.۱
بنا بر این دیدگاه، معرفت از خداوند متعال آغاز میشود؛ به طوری که خداوند، معرفت را ایجاد میکند و به انسان عرضه میدارد: «أن المعرفه من صنع اللّه عزّوجل فی القلب مخلوقه»؛۲ و اگر نبود چنین ساخت و عرضهای، اصلاً امکان و راهی برای معرفتیابی و شناخت خداوند فراهم نمیشد: «فعرفهم وأراهم نفسه ولولا ذلك لم یعرف أحد ربه».۳ از اینرو، در تعبیرهای کلامی و حدیثی آن دوره، اصطلاح «صُنع» برای معرفت، توصیف ویژه و دقیقی به حساب میآمده است.
در چنین فرایندی انسان در ساخت و کسب معرفت، نقشی ندارد: «لم یکلف اللّه العباد معرفه ولم یجعل لهم الیها سبیلا»؛۴ به عبارت دیگر، «معرفت» اکتساب انسان نیست، بلکه این معرفت از روی اضطرار و ضرورت، به او اعطا شده است. بر این مبنا، روشن است که انسانها بهدلیل نداشتن ابزار لازم برای معرفت، به اکتساب آن نیز مکلف نشدهاند: «قلت: فهل کلفوا المعرفه؟ قال: لا، على اللّه البیان».۵
در اینجا چه بسا یک پرسش باقی بماند و آن اینکه نقش انسان و حدود اختیار او در «معرفت» چگونه است؟ در این نظرگاه، انسان تنها دریافتکننده بالاضطرار است و در تولید و دریافت معرفت هیچ نقشی ندارد، ولی در پذیرش متذکر شدن و اقدام بر اساس معرفت اعطایی، کاملاً مختار و البته، مکلف هم هست؛ نکتهای که اصحاب در پرسشها و ائمه علیهم السلام در پاسخها به آن عنایت داشته و متذکر آن نیز شدهاند:
۰.لیس للعباد فیهما من صنع ولهم فیهما الاختیار من الاکتساب؛ فبشهوتهم الإیمان اختاروا المعرفة؛ فکانوا بذلک مؤمنین عارفین و بشهوتهم الکفر اختاروا الجحود؛ فکانوا بذلک کافرین جاحدین ضلالا.۶
1.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۹۶.
2.. شیخ صدوق، التوحید، ص۲۲۷؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۹۵.
3.. کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۳؛ صفار، بصائر الدرجات، ص۷۱ و ۷۲؛ برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۸۱؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۴۰ و ۴۱.
4.. برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۹۸.
5.. همان، ج۱، ص۱۹۸؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۳.
6.. شیخ صدوق، التوحید، ص۲۲۷ و ۴۱۶؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۹۸.