تحقق معرفت از جهت رؤیت که یکی از حواس پنجگانه است، ضروری و حتمی به شمار آمده؛ در نتیجه بین تحقق معرفت و مقدمات تحصیل معرفت، تلازم و حتمیتی پذیرفته شده است؛ اختلاف بر سر تحصیل مقدمات معرفت با واسطهٔ نظر و استدلال بوده که آیا حتماً به معرفت میانجامد یا نه؟
۲. ۳. معرفت اضطراری خاص (معرفت فطری)
از دیگر ادعاهای مطرح شده درباره اندیشهٔ امامیه، اعتقاد به معرفت اللّه فطری و سرشته شده در سرشت انسانهاست. یعنی آنان در واقع، بر اساس متون اسلامی (آیات و روایات اهل بیت علیهم السلام)، به نوع خاصی از معرفت اضطراری اعتقاد داشتند که در عین غیراختیاری بودن و اشتراک با معرفت اضطراری به معنای عام، ویژگیهای خاص دیگری هم به خاطر خاص بودن موضوع (اللّه) دارد و آن اینکه اعتقاد داشتند خداوند در سرشت و فطرت انسانها معرفت و شناخت خود را نهاده است که گویا برخی متکلمان امامیه از آن به «معرفة اضطراری بایجاب الخلقه» یاد میکردند.۱ معمولاً به این نوع معرفت اضطراری - به تبعیت از روایات - «معرفت فطری» و «توحید فطری» اطلاق شده است.۲
پر واضح است که بررسی تفصیلی معرفت فطری، خود نوشتاری مستقل و فرصتی دیگر میطلبد و در اینجا تنها اشارهای گذرا به انگارهٔ معرفت اضطراری خاص (معرفت فطری) و برخی ویژگیهای آن از منظر روایات نقل شده از سوی اصحاب امامیه خواهیم داشت؛ زیرا معتقدیم در بسیاری از نوشتهها بین دو نوع معرفت اضطراریِ یاد شده، خلط شده و برخی احکام خاص و ویژهٔ معرفت اضطراری خاص، به معرفت اضطراری عام، سرایت داده شدهاند، همانگونه که روایات مربوط به معرفت اضطراری عام با روایات معرفت اضطراری خاص، در موارد متعددی خلط شده و یکی پنداشته شدهاند!
بر اساس شواهد روایی در انگاره معرفت فطری از نظرگاه امامیانِ دوران حضور، شناخت و معرفت به خداوند متعال به هیچروی در دسترس انسان نیست؛ به دلیل آنکه موضوع آن (خداوند متعال) از حس و فهم و وهم انسان بالاتر و فراتر معرفی شده است؛ بنابراین، نهتنها با حواس یا