روایات معرفت اضطراری به معنای عام یا خاص هستند. علی بن اسباط و درست بن ابی منصور نیز از راویان روایت مشهورِ «سِتَّةُ أَشْیاءَ لَیسَ لِلْعِبَادِ فِیهَا صُنْعٌ: الْمَعْرِفَةُ وَالْجَهْلُ وَالرِّضَا وَالْغَضَبُ وَالنَّوْمُ وَالْیقَظَة»۱ هستند۲ و از متکلمانِ محدث که روایات معرفت اضطراری به معنای عام یا خاص را نقل کردهاند،۳ میتوان از زراره و خاندانش (آل اعین)۴و نیز از هشام بن سالم و مؤمن الطاق۵ یاد کرد.
البته، احتمال اینکه برخی اصحاب امامیه - برخلاف جمهور - به معرفت اکتسابی اعتقاد داشتهاند، نهتنها منتفی نیست، بلکه شواهد روایی نیز دارد؛ از جمله روایت بزنطی که به امام رضا علیه السلام عرض کرد، شماری از اصحاب امامیه معرفت را اکتسابی میدانند.۶ در روایت تحف العقول، یونس بن عبدالرحمن۷ به عنوان قائل به معرفت اکتسابی، معرفی شده است.۸
۲. ۲. تمامی معارف (معارف اضطراری به معنای عام)
دومین ادعای گزارش اشعری آن بود که جمهور امامیه، همهٔ معارف را اضطراری میدانستند. در اینجا لازم است هم عبارت اشعری را بررسی کرده و ببینیم منظور او از کل معارف چیست و هم شواهد روایی را بررسی کنیم تا صحت و سقم این ادعا آشکار شود. عبارت «المعارف کلها» از دو
1.. برخی از روایات پیشگفته، صحیحه و شماری از آنها موثقه و شماری نیز ضعیفاند، اما از آنجا که مضمون روایات، تواتر معنوی و اجمالی دارد و با توجه به قرینههای موجود در کتب، مقالات و ملل و نحل، صدور اجمالی آنها محل تردید و شک نیست.
2.. برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۰؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۴؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۴۱۱.
3.. دربارهٔ متکلم بودن زراره و آل أعین، افرادی چون: حمران بن اعین، عبدالله بن بکیر بن اعین، عبدالملک بن اعین و عبدالاعلی بن اعین، نک: اقوام کرباسی، «مدرسه کلامی کوفه»، ص۴۸-۴۹. البته، شخص زراره در دوران اخیر از عمرش از خط کلامی روی برگرداند (نک: سبحانی، «کلام امامیه؛ ریشهها و رویشها»، ص۲۸).
4.. شیخ صدوق، التوحید، ص۲۲۶؛ مجلسی، مرآة العقول، ج۵، ص۳۰؛ برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۷۷؛ کلینی، الکافی، ج ۱، ص۱۶۳؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۴۱۴.
5.. برقی، المحاسن، ج ۱، ص۲۰۰؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۳۳۰؛ کلینی، الکافی، ج۲، ص۸ -۹ و ج۶، ص۱۲.
6.. حمیری، قرب الاسناد، ص۳۵۶؛ مجلسی، مرآة العقول، ج۵، ص۱۹۹ و ج۲۲، ص۱۰۱.
7.. احتمالاً راوی در انتساب معرفت اکتسابی به یونس دچار اشتباه شده است؛ زیرا یونس خود از راویان معرفت اضطراری است: «عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَصْلَحَک اللَّهُ هَلْ جُعِلَ فِی النَّاسِ أَدَاةٌ ینَالُونَ بِهَا الْمَعْرِفَةَ؟ قَالَ: فَقَالَ: لا، قُلْتُ: فَهَلْ کلِّفُوا الْمَعْرِفَةَ قَالَ: لا عَلَى اللَّهِ الْبَیان (شیخ صدوق، التوحید، ص ۴۱۴؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۳). شاید چون یونس از اصحاب هشام بن حکم بوده و در به فعلیت رسیدن معرفت فطری، نقش عقل را برجسته میدانسته، برخی گمان کردهاند او به معرفت اکتسابی معتقد است.
8.. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۴۴۴.