129
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

جهت اطلاق دارد: الف) منظور از همه معارف، چه دینی و چه غیردینی و چه معرفت ‌اللّه و چه غیر آن است؛ ب) همه معارف، هم معارف به‌دست آمده با فکر و استدلال و هم معارف به‌دست آمده از طریق غیر نظر و استدلال (برای مثال، حواس پنج‌گانه) را در بر می‌گیرد.

۲. ۲. ۱. معارف اعم از دینی و غیردینی

ادعای اضطراری بودن همهٔ‌ معارف - چه معارف دینی - الاهیاتی و چه معارف غیردینی و بشری - نیز از ظاهر و اطلاق برخی روایات قابل اثبات است. از جمله آنها می‌توان به اطلاق روایات ذیل اشاره کرد: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَکیم‏ قَالَ: قُلْتُ لأَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام: الْمَعْرِفَةُ مِن صُنْعِ مَنْ هِی؟ قَالَ: مِنْ صُنْعِ اللّه عَزَّوَجَلَّ؛ لَیسَ لِلْعِبَاد فِیهَا صُنْعٌ».۱ حال که از اطلاق روایات سخن به میان آمد، اشاره به این نکته بجاست که در منابع روایی امامیه، انبوهی از روایات مربوط به معرفت، وجود دارند که اطلاق گفته شده را ندارند و به معرفت ‌اللّه یا معارف دینی (در حوزه معارف ایمانی) مقید شده‌اند؛ از این‌رو، بسیاری از شارحان و محققان، این روایات را مقید و حمل به معرفت ‌اللّه یا معارف بنیادین دینی و معرفة ‌الشریعة دانسته‌ و بدون در نظر گرفتن شواهد گونه‌گون تاریخی، الف و لام در «المعرفة/ المعارف» را عهد ذکری انگاشته و همهٔ‌ آنها را مقید به معرفت امور فطری پنداشته‌اند.۲ اما این شواهد گونه‌گون حاکی از آن‌اند که محل بحث و مناقشه فراتر از معرفت فطری و معارف بنیادین دینی است۳ و ثانیاً اگر هم این شواهد یادشده نبودند، باز هم، چون دو دسته روایاتِ مطلق و مقید داریم، و هر دو دسته مثبت هستند (نه یکی مثبت و دیگری منفی)، طبق قواعد باب اطلاق و تقیید، دلیلی بر حمل مطلق بر مقید نداشتیم، بلکه می‌بایست دسته مقید را بر تأکید یا بیان مصداق خاص حمل می‌کردیم.۴

نکته دیگر آن‌که‌ افزون بر شواهد و گزارش‌های تاریخی و نیز اطلاق روایات بجا مانده از

1.. کلینی، الکافی، ج ۱‍‍، ص‌۱۶۳-۱۶۴؛ نیز نک: ‌شیخ صدوق، التوحید، ص‌۴۱۰، ۴۱۶ و ۲۲۶؛ برقی، المحاسن، ج۱‍‍، ص‌۱۰.

2.. مقالۀ محمدحسین منتظری که به تازگی در موضوع «معرفت اضطراری» نوشته شده، تنها به معارف فطری نظر داشته و به دیگر گونه‌های معارف نپرداخته است.

3.. نک: مجلسی، مرآة العقول، ج۲، ص‌۲۳۲-۲۳۳.

4.. از دیدگاه برخی از عالمان علم اصول، حمل مطلق بر مقید، در صورتی است که بین مطلق و مقید تنافی باشد (یکی مثبت و دیگری منفی باشد؛ مانند اکرم العلما ولا تکرم الفساق منهم)، اما اگر هردو مثبت باشند دلیلی بر حمل مطلق بر مقید نداریم (موسوی خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص‌۲۸۲).


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
128

روایات معرفت اضطراری به معنای عام یا خاص هستند. علی بن اسباط و درست بن ابی منصور نیز از راویان روایت مشهورِ «سِتَّةُ أَشْیاءَ لَیسَ لِلْعِبَادِ فِیهَا صُنْعٌ: الْمَعْرِفَةُ وَالْجَهْلُ وَالرِّضَا وَالْغَضَبُ وَالنَّوْمُ وَالْیقَظَة»۱ هستند۲ و از متکلمانِ محدث که روایات معرفت اضطراری به معنای عام یا خاص را نقل کرده‌اند،۳ می‌توان از زراره و خاندانش (آل اعین)۴و نیز از هشام بن سالم و مؤمن الطاق۵ یاد کرد.

البته، احتمال این‌که برخی اصحاب امامیه - برخلاف جمهور - به معرفت اکتسابی اعتقاد داشته‌اند، نه‌تنها منتفی نیست، بلکه شواهد روایی نیز دارد؛ از جمله روایت بزنطی که به امام رضا علیه السلام عرض کرد، شماری از اصحاب امامیه معرفت را اکتسابی می‌دانند.۶ در روایت تحف العقول، یونس بن عبدالرحمن۷ به عنوان قائل به معرفت اکتسابی، معرفی شده است.۸

۲. ۲. تمامی معارف (معارف اضطراری به معنای عام)

دومین ادعای گزارش اشعری آن بود که جمهور امامیه، همهٔ‌ معارف را اضطراری می‌دانستند. در این‌جا لازم است هم عبارت اشعری را بررسی کرده و ببینیم منظور او از کل معارف چیست و هم شواهد روایی را بررسی کنیم تا صحت و سقم این ادعا آشکار شود. عبارت «المعارف کلها» از دو

1.. برخی از روایات پیش‌گفته، صحیحه‌ و شماری از آنها موثقه و شماری نیز ضعیف‌اند، اما از آن‌جا که مضمون روایات، تواتر معنوی و اجمالی دارد و با توجه به قرینه‌های موجود در کتب، مقالات و ملل و نحل، صدور اجمالی آنها محل تردید و شک نیست.

2.. برقی، المحاسن، ج۱‍‍، ص‌۱۰؛ کلینی، الکافی، ج۱‍‍، ص‌۱۶۴؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۴۱۱.

3.. دربارهٔ متکلم بودن زراره و آل أعین، افرادی چون: حمران بن اعین، عبدالله بن بکیر بن اعین، عبدالملک بن اعین و عبدالاعلی بن اعین، نک: ‌اقوام کرباسی، «مدرسه کلامی کوفه»، ص۴۸-۴۹. البته، شخص زراره در دوران اخیر از عمرش از خط کلامی روی برگرداند (نک: ‌سبحانی، «کلام امامیه؛ ریشه‌ها و رویش‌ها»، ص۲۸).

4.. شیخ صدوق، التوحید، ص‌۲۲۶؛ مجلسی، مرآة العقول، ج۵، ص‌۳۰؛ برقی، المحاسن، ج۱‍‍، ص‌۲۷۷؛ کلینی، الکافی، ج ۱‍‍، ص‌۱۶۳؛ شیخ صدوق، التوحید، ص‌۴۱۴.

5.. برقی، المحاسن، ج ۱‍‍، ص‌۲۰۰؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۳۳۰؛ کلینی، الکافی، ج۲‍‍، ص‌۸ -۹ و ج۶‍‍، ص‌۱۲.

6.. حمیری، قرب الاسناد، ص‌۳۵۶؛ مجلسی، مرآة العقول، ج۵‍‍، ص‌۱۹۹ و ج۲۲‍‍، ص‌۱۰۱.

7.. احتمالاً راوی در انتساب معرفت اکتسابی به یونس دچار اشتباه شده است؛ زیرا یونس خود از راویان معرفت اضطراری است: «عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى‏ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَصْلَحَک اللَّهُ هَلْ جُعِلَ فِی النَّاسِ أَدَاةٌ ینَالُونَ بِهَا الْمَعْرِفَةَ؟ قَالَ: فَقَالَ: لا، قُلْتُ: فَهَلْ کلِّفُوا الْمَعْرِفَةَ قَالَ: لا عَلَى اللَّهِ الْبَیان (شیخ صدوق، التوحید، ص ۴۱۴؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص‌۱۶۳). شاید چون یونس از اصحاب هشام بن حکم بوده و در به فعلیت رسیدن معرفت فطری، نقش عقل را برجسته می‌دانسته، برخی گمان کرده‌اند او به معرفت اکتسابی معتقد است.

8.. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۴۴۴.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 35473
صفحه از 572
پرینت  ارسال به