درباره خواندن نماز پشت سر یونس تردید داشتند.۱
همچنین او در بغداد نیز مورد تردید بعضی از اصحاب بود.۲ اختلاف بعضی از اصحاب با هشام بن حكم و یونس بعدها تا زمان فضل بن شاذان هم با همین عنوان ادامه داشت.۳ بنابراین با توجه به مجموع این شواهد و مستندات، به نظر میرسد این درگیریها و چالشهای اساسی میان اصحاب اماميه و همچنين در ميان خود متكلمان كه میتوانست فرصت مناسبی برای رشد كلام اماميه باشد، شاید به دليل در اقليت بودن متكلمان، به زمينهای برای انزوای متكلمان و مهاجرت آنان به بغداد پس از رونق گرفتن مباحث كلامی در آنجا تبديل شد.
نتایج و جمعبندی
افول مدرسه کلامی کوفه که به شکل برجستهای از دوره پایانی امامت امام کاظم علیه السلام قابل پیگیری است، هرگز در یک بستر تک عاملی قابل ارزیابی نیست. درست است که متکلمان امامیه در مدرسه بغداد بهدلیل فشار سیاسی حاکمیت، تغییر در جبهه رقابتی، وجود مباحث فلسفی که در بغدادِ آزاداندیش احیا شده بود، متمایل به مهاجرت به بغداد شدند، اما دقت بیشتر در منابع نشان میدهد که کلام امامیه پیش از آنکه به دلایل پیشگفته در کوفه دچار انزوا شود، از درونِ خود زمینههای مناسبی برای این افول پیدا کرد.
کوفه حاوی جریانهای متخالفی بود که جریان متکلمان محض مثل هشام بن حکم در میان آنان بهطور چشمگیری متمایز بود. افزون بر این، شکلگیری جریانهای کلامی امامیه در بستری همزمان با دوره بحرانِ اعتقادی رشد تشیع صورت میگرفت که شواهد متعدد بر مخفی بودن قدر و منزلت امام علیه السلام را میتوان برآیند چنین شرایطی دانست. با اینهمه، این شرایط چیزی از دیدگاه منفی جامعه عمومی کوفه نسبت به متکلمانی که گاه تازه مسلمان یا شیعه شده بودند کم نمیکرد.
پیچیدگیهای معرفتی در مباحث کلامی، بستر عمومی جامعه امامی را دچار هیجانی منفی کرده بود که گاه آنان را برای اتخاذ یک تصمیم راهبردی و وحدتگرا با مشکل روبهرو میکرد. رویکردهای عمدتاً راحتطلبانه یا سهلانگارانه در این بستر عمومی، بیشترین اختلالات