109
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

حوزه تفکر امامیه نیز بود، چالش‌های کلامی زیادی درباره بحث امامت در میان امامیه دیده نمی‌شود‌‌‌‌‌‌‌‌. بدین ترتیب متکلمان به‌طور طبیعی به این دلیل که جامعه امامی آن روز پیش از آن‌که دغدغه‌ای برای مواجهه با مخالفان سنّی داشته باشد و همچنین بیشتر از آن‌ در پی جمع‌آوری، فهم و انتقال روایات اهل بیت علیهم السلام بود، به انزوا کشیده شدند‌‌‌‌‌‌‌‌.

مواجهه متکلمان با ‌‌‌جریان‌های خارج از امامیه به ناچار خالی از لوازم و تبعات منفی نبود‌‌‌‌‌‌‌‌. به‌ هرحال آنان با جریان مخالف مواجه بودند و بایستی در سخنان خود تناسب لازم را حفظ می‌کردند‌‌‌‌‌‌‌‌. عمده درگیری‌ها با ‌‌‌جریان‌های بیرونی - ‌‌‌به‌ویژه معتزله - بود‌‌‌‌‌‌‌‌. با بررسی اندیشه‌های کلامی امامیه نخستین و با تمرکز بر طرف‌های چالش آنان این ادعا روشن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر خواهد شد‌‌‌‌‌‌‌‌. هشام بن حکم عمدتاً به‌جز معتزله در مقابل امامیه اهمیتی برای فرقه‌ها یا اندیشه‌های دیگر قائل نبود‌‌‌‌‌‌‌‌. برای نمونه، او در تبیین دیدگاه خود درباره علم الهی صرفاً به دو گروه زیدیه و معتزله در مقابل امامیه اشاره کرده و نامی از گروه‌ها یا اندیشه‌های کلامی دیگر به میان نیاورده است‌‌‌.۱ در هر صورت، تکیه بر منابع درونی برای متکلم امامی ناممکن بود و بایستی در بستری واحد، ادبیات مشترکی تدوین می‌شد که در عین توجه به موضع ستیز و مقابله - و نه تفاهم - که با هم داشتند، برای هر دو طرفِ نزاع قابل فهم باشد‌‌‌‌‌‌‌‌. در چنین شرایطی جای شگفتی نیست که گاهی متکلمِ امامی به مواضع حداقلی بسنده کند، همچون روش هشام بن حکم در برخی مناظره‌هایش با ابوالهذیل‌‌‌.۲ بازتاب این موضع‌گیری‌ها در جامعه امامی که تا کنون هرگز با چالش عمده‌ای درباره بُعد و جسمانیت یا صورت داشتن خداوند روبه‌رو نشده بود با وجود روحیه سرسخت اکثریت جامعه امامی که اجازه تمرین و آزمون و خطا به متکلمان نمی‌داد، نمی‌توانست چیزی کمتر از دشنام و لعن و گاهی تکفیر باشد‌‌‌.

یکی از پیچیده‌ترین لوازم این روش متکلمان خروج آشکار و حساسیت‌زا از نصوص بود که به‌طور طبیعی برای آنان ایجاد اشکال می‌کرد‌‌‌‌‌‌‌‌. این رویکرد در میان متکلمان رواج داشت‌‌‌‌‌‌‌‌. هشام بن حکم هرچند مبنای کار خود را روایات و سخنان امام قرار می‌داد، اما هیچ‌گاه به صِرف ظاهر نصوص بسنده نمی‌کرد و به تألیف و نظریه‌پردازی مطالبی که از امام می‌گرفت، می‌پرداخت.۳

1.. خیاط، الانتصار، ص۱۰۸؛ این تحلیل از آنِ سامی نشار است (سامی نشار، نشاة الفکر، ج۲، ص۸۶۱).

2.. برای مثال، شهرستانی، الملل والنحل، ص۲۱۸.

3.. كلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۰.


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
108

توجه به عدم تثبیت جایگاه کلام در جامعه امامی - با تردید روبه‌رو می‌کرد‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌بنابراین، به نظر می‌رسد این چالش‌های درونی که در نتیجه رشد کلام امامیه - مرهون تشویق‌های ائمه علیهم السلام‌ و حضور شاگردان پرشمار در یک دوره در کنار این متکلمان و مواجهه با این پرسش‌ها و تبیین‌های نظری و تولید این ادبیات جدید - به وجود آمده بود، در نهایت، سبب ریزش‌های درونی در کلام امامیه شد‌‌‌‌‌‌‌‌.

با درس گرفتن از همین دشواری‌ها بود که متکلمان امامیه در مدرسه بغداد در بسیاری از موارد، مجبور به فاصله‌گرفتن از مسیر مدرسه کلامی کوفه شدند؛ زیرا به سادگی نمی‌توان تصور کرد که شیخ مفید در عین تعابیر بلندی که از نویسنده کتاب کافی - حاوی عمده این روایات چالش‌برانگیز- نقل می‌کند،‌۱ عمق مباحث مدرسه کوفه را نفهمیده یا دست‌کم پیچیدگی‌های آن را درک نکرده باشد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. به نظر می‌رسد شیخ مفید تا اندازه زیادی به‌جای تعمق در این مباحث و ادامه آن جریان نظریه‌پردازی، برای تصحیح فرآیند یک نظام کلامی در خدمت معارف شیعی، به دراندازیِ طرحی تازه - البته، مبتنی بر تلاش‌های پیشینیان - دست یازید‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌بنابراین، می‌توان تصور کرد که متکلمان شیعه در بغداد به همان دلیل که متکلمان و اصحاب امامیه در قم به کلامِ هشام بن سالم گرایش پیدا کردند، با ناکامی به روش جدید کلامی پناه بردند که در تلاش برای نزدیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازی عقل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرایی عموماً مورد قبول با روش کلامی اهل بیت علیهم السلام بود‌‌‌.

چالش بعدی به مخاطبان خارجی متکلمان مربوط می‌شد؛ زیرا کلام امامیه به‌طور عمده حاوی مباحث درون گروهی و اختلافات داخلی نبود و‌ عمدتاً زمینه‌های رشد آن از طریق مناقشات بیرونی فراهم می‌‌‌شد‌‌‌.۲ از آن ‌سو، اکثریت جامعه امامیه در معرض تهاجم فکری مخالفان غیر شیعی نبودند۳ و از همین‌رو، نسبت به کلام نوعی احساس بی‌نیازی داشتند و عموماً برای مباحث درون شیعی خود، بهره‌گیری از راه‌حل‌های تفسیری و فقاهتی - و نه عقلانی - را ترجیح می‌دادند‌‌‌‌‌‌‌‌. برای نمونه، برخلاف استطاعت و قضا و قدر که از مباحث جنجالی خارج از

1.. شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات، ص۷۰: «وهم من اجل كتب الشیعه واكثرها فایدة».

2.. ما کلامِ درون شیعی در آن دورۀ تاریخی نداشتیم. کلام، برون شیعی بود. متكلمان به اموری اشتغال داشتند كه اكثریت جامعه درگیر مسئله‌های آنها نبود. خودِ موضوعات و مسئله‌های كلامی اساساً موضوعات درونی نبودند.

3.. اصولاً فقها چالش چشم‌گیری با اهل سنت نداشتند؛‌ چون وارد مسائل اساسی نمی‌شدند. گزارش‌هایی از تعامل فقهای شیعه با فقهای سنی دیده شده است، برای مثال، ابوحنیفه در مسئله‌ای فقهی كه بدان آگاهی نداشت زنی را نزد محمد بن مسلم ثقفی (كه خود را در این گزارش مردی در نهان معرفی می‌كند)‌ فرستاد. در عین این که دلِ خوشی هم از محمد بن مسلم نداشت (چون در آخر می‌گوید اللهم غفرا دعنا نعیش). البته، شاید چون موضوع مهمی بوده ابوحنیفه مجبور به این كار شده است (كشی، رجال، ص۱۶۲، ش‌۲۷۵).

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 35683
صفحه از 572
پرینت  ارسال به