جعلی یا اغراقآمیز دانستن گزارشهای ذمّ متکلمان، نوعی احساس خطر از سوی برخی اصحاب درباره متکلمان دیده میشود که با توجه به نهیها و تحذیرهای امامان علیهم السلام بایستی این احساس خطر را احساسی دینی تلقی کرد که بر اساس آن گروهی از راستدینان امامی بهدلیل نگرانی نسبت به از بین رفتن میراث ائمه علیهم السلام و انحراف در اصول اساسی امامیه با مراجعه به امامان علیهم السلام در تلاش برای پیشگیری از آن بودند.
این دغدغههای دینی به اضافه ناآگاهی از عمق مباحث کلامی۱ سبب حسّ بدبینی به متکلمان در بستر عمومی جامعه امامیه شد و انزوای متکلمان را در پی داشت. در نتیجه، کلام امامیه پیش از آن که از ضربات بیرونی آسیب ببیند از درون گرفتار مخالفتهای وسیع شد.
دلیل عمده و نه منحصرِ این مخالفتهای درونی، نهیها و تحذیرهای امامان علیهم السلام بود که به شکل زیرکانهای با هدف نهایی تصحیح روش تفکر عقلانی متکلمان صورت میگرفت. نوع این نهیها و تحذیرها ناظر به رعایت احتیاطِ لازم در بکارگیری روشهای کلامی از جمله جلوگیری از فراگیر شدن این روشها برای تبیین معارف عمیقی چون صفات و اسماء الهی، قضا و قدر، جبر و اختیار، معاد و نحوه جزا و مباحث پیچیده دیگری همچون مباحث مربوط به عقل، معرفت فطری و رؤیت خداوند بود. این مباحث که اتفاقاً بین متکلمان امامیه و معتزله و میان خود امامیه مطرح بودند، چیزهایی نبودند که در دهان همه بیفتند. با اینهمه، برخورد دوگانه امام نشان میدهد که کلام امامیه باز بسته حضور معصوم بوده است. با همه این تحذیرها، حضور امام علیه السلام به رونق مباحث عقلی و نظری میانجامید. امام صادق علیه السلام در نقطه اوج تاریخی امامیه تلاش میکرد تا از محدودیتهایی که پیش از این اعمال شده بود، بکاهد. هشام بن حکم حتی موقعیت اضطراری توقف در سرزمین مِنا را برای پرسش و پاسخ کلامی با امام صادق علیه السلام از دست نداد؛۲ او که خود را بهعنوان یکی از متکلمان استثنا شده از نهی امامان علیهم السلام میشناخت،۳ در پاسخ به درخواست امام علیه السلام، ادعای دقیق قَدَریه را برای امام تقریر کرد.۴
این نمونهها به همراه گزارش قابل توجه یونس بن یعقوب درباره مرد شامی و هنرنمایی