بزرگ امامیه دانست، که ابتدا معتزلی بوده و سپس به امامیه گرویده است. او پس از گرایش به امامیه بر ضد معتزله کتاب فضیحة المعتزله را نوشت و این یکی از دلایل اتهام او به الحاد از سوی معتزله بوده است.۱
برخی از اعتقاداتی که به وی نسبت داده میشود، مشابه عقاید هشام بن حکم است؛ جز بحث امامت که میتوان به مشابهت اندیشه او درباره علم خداوند با هشام بن حکم اشاره کرد. به اعتقاد ابن راوندی هر موجودی «شیء» و هر شییی «موجود» است؛۲ به عبارت دیگر، هر چه موجود نیست، شیئیت ندارد و نباید به آن شیء گفت. بنا بر این دیدگاه، ممکن نیست خداوند به اموری که موجود نیستند، عالم باشد. ابن راوندی برای حل این اشکال گفته است که علم ازلی خداوند به اشیاء به این معناست که خداوند از ازل میدانست که این اشیاء وجود پیدا خواهند کرد.۳
چنانکه پیشتر گفته شد، هشام بن حکم نیز معتقد بود که علم خداوند تنها به اشیای موجود، تعلق میگیرد. در بحث استطاعت نیز - بنا به گفته اشعری - ابن راوندی همانند هشام، استطاعت را معالفعل میدانست.۴
متکلم دیگر ابوعیسی وراقِ بغدادی است. وی نیز مانند ابن راوندی از معتزلیانی است که به امامیه پیوسته است. وی بهجز امامت در بحث استطاعت نیز پیرو دیدگاه هشام بن حکم بوده است.۵
ابومحمد حسن بن موسی و ابوسهل اسماعیل بن علی بن اسحاق نوبختی از متکلمان امامی در اواخر سده سوم و اوائل سده چهارماند که آنان نیز در برخی مباحث کلامی دیدگاهی مشابه هشام بن حکم دارند.۶ البته، این تأثیرپذیری به معنای پیروی مطلق نیست، بلکه گفته شده که ابومحمد گاه به نقد دیدگاههای هشام نیز میپرداخت.۷ ابومحمد حسن بن موسی در بحث استطاعت با هشام همرأی بوده و حتی کتابی در تأیید دیدگاه هشام نوشته اشت.۸ با این حال،
1.. زریاب، ابن راوندی، ص۵۳۴- ۵۳۵.
2.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۱۶۰.
3.. همان، ص۱۵۹.
4.. همان، ص۲۳۰-۲۳۱.
5.. آمدی، ابکار الافکار، ج۲، ص۲۹۶.
6.. قاضی عبدالجبار بر این مطلب تصریح کرده که نوبختیان از اندیشههای هشام بهره گرفتهاند (نک: قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۲، ص۵۵۱).
7.. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۲، ص۵۵۱.
8.. نجاشی، فهرست، ص۶۳.