۵. استطاعت: نخستین روایتی که کلینی در بحث استطاعت آورده است، به همان مضمونی مرتبط است که اشعری به هشام نسبت داده است.۱ این مشابهت در رأی نهایی کلینی نیز در این باب تأثیر داشته و بنا بر روایاتی که وی در این باب جمع کرده است، بخشی از استطاعت پیش از فعل و بخشی همزمان با انجام فعل است.
۶. کلینی در بحث امامت گاه همرأی و گاه مخالف با هشام است؛ برای مثال، کلینی در مسائلی مانند منابع علم امام (به طور خاص تحدیث و الهام)۲ و مالکیت زمین برای امام با هشام مخالف است. همانگونه که پیش از این گفته شد در این بحث گاهی شاگردان هشام (مانند یونس) نیز دیدگاهی متفاوت داشته و تحدیث را پذیرفتهاند.
با توجه به آنچه تا کنون گفته شد، میتوان گفت که کلینی هرچند در برخی موارد - مانند موارد مربوط به امامت - نقدهایی به هشام دارد، ولی در بیشتر مباحثِ توحید و عدل در خط فکری هشام قرار میگیرد. چنین اختلافاتی در جریان هشام پیش از این نیز سابقه داشته است؛ برای مثال، گفته شده که محمد بن خلیل السکاک در برخی مسائل با استادش هشام اختلاف نظر داشته است.۳
حضور کلینی در بغداد و نقل کتاب او توسط بسیاری از عالمان بغداد در این شهر شاهد مهمی است بر این که دستکم تا این دوره اندیشههای هشام بن حکم از طریق احادیث او و شاگردانش در بغداد مطرح بوده است؛ بنابراین، میتوان ادعا کرد که خط فکری هشام بن حکم - دستکم با ورود کلینی به بغداد - در این شهر حضور داشته است، هرچند روشن نیست که آیا این جریان فکری پیش از این نیز در بغداد حضور داشته است یا نه.
متکلمان امامیه در سده سوم و چهارم و اندیشههای هشام بن حکم
در آستانه شکلگیری مدرسه کلامی بغداد، متکلمانی در امامیه پدید آمدند که به جریانهای پیشین امامیه در کوفه وابستگی نداشتند. برخی این افراد مانند محمد بن هارون معروف به ابوعیسی وراق (م۲۴۷/ ۲۴۸ق)، ابوالحسین احمد بن یحیی بن اسحاق معروف به ابن راوندی