آنکه به سؤالهای سائل پاسخ گوید، پرسشهایی را مطرح کرده و پیش روی سائل نهد تا بدین صورت مهاجم به مدافع و مدافع به مهاجم تبدیل شود. این رویّه بارها در گفتوگوهای مؤمن الطاق رخ تابانیده است که نمونهای از آن در بالا گذشت. مناظره ابوجعفر با هارونالرشید و یا گفتوشنود او با ناصبی در خصوص امیرالمؤمنین خواندن خلفا از سوی علیبنابیطالب علیه السلامنیز نمونههای دیگری است از این رویه که پیشتر آن را مطرح کردیم.۱ در مناظرهای دیگر، مؤمن الطاق در پاسخ به ابوحنیفه که پرسیده: حدیث ردّالشمس را برای علی علیه السلاماز چه کسی نقل کردهای؟ پاسخ میدهد: عمن رویت أنت عنه۲، کنایه از این که تو بگو از که نقل میکنی؟ من هم از همو نقل کردهام! و از آن رو که وی جوابی برای مؤمن الطاق نداشته، عملاً بر او چیره میشود.
همین رویّه در مناظرهای دیگر با ابوحنیفه قابل ردگیری است که ابوحنیفه نظر مؤمن الطاق را درباره متعه میپرسد که او اظهار میدارد این کار حلال است. آنگاه ابوحنیفه به او میگوید: آیا خرسند میشوی از این که مادرت متعه شود؟ او درنگی میکند و با تغییر موضوع سؤال، به مقابله به مثل روی میآورد و از او میپرسد: نظر تو درباره آبجو چیست؟ گفت: حلال است. پرسید: حتی خوردن و خرید و فروش آن؟ گفت: آری. سپس گفت آیا تو خوشنود میشوی که مادرت شرابخوار باشد؟۳و بدین ترتیب خصم خویش را ساکت میکند.
مقابله به مثل کردنهای مؤمن الطاق در پرسش خلاصه نمیشود. او در پاسخِ ابوحنیفه که پس از شهادت حضرت صادق علیه السلامبه او گفته بود: امامت، فوت شده است، بیدرنگ پاسخ میدهد که: «لکن إمامک من المنظرین إلى یوم الوقت المعلوم؛۴ بدین معنا که امام تو ابلیس است، همو که تا قیامت زنده است تا از این طریق هدف خصم را که همانا آزار وی بوده را خنثی کرده و آن را در حق طرف مقابل اجرا کند.
روش اقرار گرفتن از خصم
همچنین اقرار گرفتن از خصم نیز هنری است که ابوجعفر در مناظراتش بهنیکویی و زیرکی از آن
1.. نک: مرزبانی خراسانی، مختصر أخبار شعراء الشيعة، ص۸۸-۹۰؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۳۵.
2.. ابن حجر، لسان الميزان، ج۵، ص۳۰۰.
3.. نک: کلینی، اصول کافی، ج۵، ص۴۵۰، باب متعه، ح۸؛ همچنین نک: مجلسی، بحار الانوار، ج۴۷، ص۴۱۱.
4.. نک: کشّی، رجال، ص۱۸۷؛ مرزبانی، مختصر اخبار الشعراء، ص۸۸، خطیب بغدادی، تاريخ بغداد، ج۱۳، ص۴۰۹.