ایشان به ولایت و طاعت از اهل بیت علیهم السلاماقرار کردند.۱ شاید این حدیث را نیز بتوان از احادیث خلقت نوری برشمرد؛ زیرا اصطلاح «اظله» در این روایت تعبیر ظل در روایت دیگرش را که آن را از زمره احادیث خلقت نوری خاص پیشین برشمردیم، تداعی میکند: «اصْطَنَعَهُ عَلَى عَیْنِهِ فِی الذَّرِّ حِینَ ذَرَأَهُ وَفِی الْبَرِیَّةِ حِینَ بَرَأَهُ ظِلًّا قَبْلَ خَلْقِ نَسَمَةٍ عَنْ یَمِینِ عَرْشِهِ».۲
به نظر میرسد در فضای فکری کوفه اصطلاح «ظلّ» تداعیکننده اصطلاح نور بوده است. دستکم در روایات متهمان به غلو نظیر مفضل و محمد بن سنان که تعبیر «ظل النور» را بهکار بردهاند،۳ این ادعا قابل تأیید است. بعید است که احمد بن محمد بن عیسی از چنین فضا و تداعیای بیخبر بوده باشد. از سوی دیگر، جالب است که احمد بن محمد بن عیسی در طریق هیچ یک از روایات خلقت نوری خاص پیشین که از طریق متهمان به غلو نقل شده قرار ندارد. این در حالی است که او دسترسی کاملی به ایشان داشته است؛ برای مثال، او در کتب اربعه حدود ۳۵۰ حدیث از محمد بن سنان که در بالا نقش برجسته او را در نقل احادیث خلقت نوری دیدیم، نقل کرده است.
سعد بن عبد اللّه اشعری
وی راوی دو روایت خلقت نوری خاص پیشین۴ و یک روایت خلقت نوری خاص۵ است. یکی از دو حدیث خلقت نوری خاص پیشین که وی نقل کرده۶ در اصل یک حدیث طولانی در مقام بیان چگونگی تشریع اذان است که با جمله «نعرفه وشیعته وهو نورٌ حول العرش» اشارهای گذرا به خلقت نوری دارد. اما حدیث دیگرش۷مضمون خلقت نوری پیشین را بهطور کامل در بردارد.
وی که اکثر روایات خود را در کتب اربعه به ترتیب از احمد بن محمد بن عیسی و محمد بن الحسین ابی الخطاب نقل کرده، هیچ روایت خلقت نوری را از متهمان به غلو نقل نکرده است. با
1.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۴.
2.. صفار، بصائر الدرجات، ص۷۳.
3.. همان، ص۴۴۲.
4.. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۳۱۳؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۳۶.
5.. شیخ صدوق، التوحید، ص۱۶۷.
6.. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۳۱۳.
7.. شیخ صدوق، کمال الدین، ج۳، ص۳۳۶.