صفبندی دو جریان در برابر هم را فراهم کرد. بر اساس گزارش نوبختی، پس از امامت امام جواد علیه السلام عدهای بر این باور شدند که ایشان پس از بالغ شدن، با استفاده از جهات علوم امام، مانند نکت و نقر و الهام، علوم را دریافت میکنند و گروهی دیگر همین اعتقاد را داشتند، با این تفاوت که معتقد بودند این علوم در همان دوره پیش از بلوغ به ایشان منتقل شده است. گروه سوم نیز چون وحی پس از نبی را قبول نداشته و نکت، قذف و تحدیث را از مقوله وحی و الهام میدانستند، بر این باور شدند که امام در هنگام بلوغ و با استفاده از کتابهایی که از پدرش برای او به میراث گذاشته شده و اصول و فروعی که در آن جا ترسیم شده، عالم گشته است. گروه اخیر، به علت تنگنایی که بر اثر محدودبودن منابع علم امام در آن قرار گرفتند، بر آن بودند که امام بر اساس اصولی که در دست دارد، میتواند قیاس کند و این کار برای او جایز است؛ زیرا معصوم است.۱
بر اساس این گزارش، میتوان گفت که دستکم از زمان امام جواد علیه السلام که نوع خاصی از اندیشهورزی درباره علم امام مطرح شد، دو جریان در میان امامیه نهادینه و شناخته شد: نخست گروهی که به انقطاع وحی در معنای مطلق آن پس از رسول اکرم صلی الله علیه و اله باور داشت و دوم گروهی که چنین عقیدهای را نپذیرفته و تنها به انقطاع وحی و الهام نبوتی باور داشتند. گروه نخست، منبع علم امام را تنها میراثی میدانست که از رسول خدا صلی الله علیه و اله به وسیله کتابها و یا آموزش سینه به سینه به شکل موروثی رسیده بود و افزون بر آن، دستکم افرادی از این گروه برای جبران کمبودهای احتمالی، عقیده داشتند که امام میتواند از رأی و قیاس نیز استفاده کند.
هرچند گروه دوم، علم موروثی را قبول داشت، اما بر این باور بود که وحی منقطع نشده است و حکم خداوند درباره هر چیز جدید از طریق آنچه در کتابهای متقدم روایی «جهات علم امام» نام گرفته است، بر امام نازل میشود؛ مانند نقر، نکت، شنیدن و امثال آن، یعنی اموری که امام بهدلیل آنها محدّث خوانده شده است. در دیدگاه این گروه، قیاس به هیچ وجه جایگاهی ندارد. در واقع، هر دو گروه درباره منابع علم امام یک وجه مشترک داشتند که آن علم مورثی بود و از سوی دیگر، علم الهامی و قیاس، منابع اختصاصی هر کدام بهحساب میآمد و سبب تمایز آنها بود. بر اساس شواهد موجود، جریان کلامی هشام بن حکم به انقطاع مطلق وحی اعتقاد داشتند و علم امام را منحصر در علم وراثتی میدانستهاند. جریانی که اگرچه در اکثریتِ جریان امامیه قرار نداشته، اما استمرار تاریخی داشته است. درخصوص اعتقاد به علم امام، در جریان هشام بن