315
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

داشته باشد، مستطیع است‌».۱

توجه داریم که این روایت ناظر به استطاعت در حج است و به‌عنوان مقدمه تکلیف بیان شده است، از همین‌رو نباید انتظار داشت که رکن آخر (سبب وارد از بیرون) مطرح شود. با وجود این، روایات دیگری در دست است که ائمه علیهم السلامبه اسباب استطاعت اشاره کرده‌اند. علی‌‌ بن اسباط از امام رضا علیه السلام نقل می‌کند که آن حضرت در جواب از چیستی استطاعت فرمودند‌‌: استطاعت بنده پس از چهار خصلت حاصل مى‏شود‌‌: ۱‌) اینكه راهش باز باشد (عدم مانع)؛ ۲‌‌) تندرست باشد؛ ۳‌‌) اعضایش سالم باشد و ۴. براى او سببى از جانب خدا برسد۲ یا در نقلی دیگر از شیخ صدوق می‌خوانیم که امام کاظم علیه السلام در پاسخ به این پرسش که‌‌ «آیا انسان مستطیع است؟»، فرمودند‌: آری؛ پس از این‌که چهار خصلت در او جمع شد‌‌: راهش باز بوده و مانعی در کار نباشد، تندرست بوده و اعضایش سالم باشند و در نهایت، نیز سببی از جانب پروردگار برسد. پس آن هنگام که این خصائص جمع شد، عبد مستطیع است.۳

با این ‌همه، در نظریه هشام، تنها پس از تحقق فعل، انسان از استطاعت خویش بر فعل باخبر می‌شد. گویی در نظریه هشام، آدمی تا پیش از تحقق فعل در خارج نمی‌داند که استطاعت انجام فعل را دارد یا ندارد. بنا به نقل کلینی، مردی از اهل بصره از امام صادق علیه السلام درباره استطاعت پرسش کرد و ایشان در پاسخ فرمودند‌‌: آیا مى‏توانى كارى انجام دهى كه نبوده و زمینه تحقق نداشته است؟ مرد بصرى گفت‌‌: نه؛ و امام صادق علیه السلام فرمودند‌‌: مى‏توانى خود را بازدارى از كارى كه تحقق یافته است؟ مرد بصرى گفت‌‌: نه؛ امام صادق علیه السلام فرمودند‌‌: پس تو چه هنگام داراى استطاعت هستى؟ عرض كرد‌‌: نمى‌دانم. امام صادق علیه السلام به او فرمودند‌‌: به راستى خدا خلقى را آفرید و در آنها ابزار استطاعت نهاد اما تمام كار را به آنها وانگذاشت. آنها هنگام انجام كار استطاعت دارند، استطاعت باید همراه انجام كار باشد، همان زمان كه فعل را انجام می‌دهند. اگر فعلی زیر سلطه و در تسلط خدا محقق نشد، انسان نسبت به آن فعل استطاعتى ندارند، كارى كه

1.. «... صَحِیحاً فِی بَدَنِهِ مُخَلًّى سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَرَاحِلَةٌ‌» (شیخ صدوق، توحید، ص۳۵۰، ح ۱۴).

2.. «یَسْتَطِیعُ الْعَبْدُ بَعْدَ أَرْبَعِ خِصَالٍ: أَنْ یكُونَ مُخَلَّى السَّرْبِ، صَحِیحَ الْجِسْمِ، سَلِیمَ الْجَوَارِحِ، لَهُ سَبَبٌ وَارِدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ» (شیخ صدوق، توحید، ص۳۴۸، ح ۷).

3.. «اعْتِقَادُنَا فِی الِاسْتِطَاعَةِ مَا قَالَهُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلامحِینَ قِیلَ لَهُ أَیكُونُ الْعَبْدُ مُسْتَطِیعاً قَالَ نَعَمْ بَعْدَ أَرْبَعِ خِصَالٍ: أَنْ یكُونَ مُخَلَّى السَّرْبِ، صَحِیحُ الْجِسْمِ، سَلِیمَ الْجَوَارِحِ، لَهُ سَبَبٌ وَارِدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، فَإِذَا تَمَّتْ هَذِهِ فَهُوَ مُسْتَطِیعٌ» (شیخ صدوق، اعتقادات الامامیة، ص۳۸).


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
314

استطاعت داخل کرده است. گویی استطاعت در دید هشام، جمعی از مشیت انسان و مشیت خداوند است که نبود هر یک، مستلزم نبود استطاعت انسان خواهد بود‌‌؛ اما اگر مفهوم استطاعت، بازبسته مشیت خداوند و اراده انسان باشد، آنگاه زمانی می‌توان گفت انسان مستطیع بوده که آن فعل تحقق خارجی یافته باشد.

به‌روشنی می‌بینیم نظریه و تلقی هشام بن حکم از استطاعت، تبیینی ارایه می‌کند که لاجبر (= انسان آزادانه عمل می‌کند) و لاتفویض (= سلطنت خداوند به‌دست کسی نیست) را در خود هضم کرده است. پیش‌تر اشاره شد که معتزلیان استطاعت را مساوق با قدرت و اختیار می‌دانستند؛ چرا که «استطاعت» یکی از پایه‌های اصلی اختیارساز انسان، تعریف شده بود و این بدین معناست که تمامِ مقامِ تحقق فعل در اختیار انسان است؛ چون صرفاً با اراده خویش به آسانی می‌تواند در خارج، اراده‌اش را محقق و اجرا کند. در نظریه هشام اما تمام سلطنت به دست انسان داده نشده است. در این نظریه، دو حوزه سلطنت جداگانه قابل ‌مشاهده است‌‌: نخست، آنچه مربوط به اراده انسان است و انسان در انجام آن آزادی کامل دارد. این همان نقطه‌ای است که به تعبیر روایات، «آلة الاستطاعة» در اختیار انسان است تا زمینه اراده فعل او محقق شود‌‌؛ اما تحقق فعل، به دومین حوزه سلطنت نیز وابسته است. «سبب وارد من الله» در نظریه هشام، ناظر به همین بخش از سلطنت است که نشان دهد تحقق فعل خارجی، حوزه سلطنت انسان نیست و اعطای خداوند را می‌طلبد.

اعتقاد هشام مبنی بر معیت استطاعت با فعل نیز ریشه در همین تلقی از استطاعت دارد که معنای حقیقی استطاعت، تنها حین الفعل و با اعطای پروردگار محقق است و آن‌چه پیش‌تر و در حوزه سلطنت اراده انسان امکان تحقق داشته، تنها آلة الاستطاعة بوده است.

نیک روشن است که طرح و اندیشه هشام بن حکم برای بیان مفهوم استطاعت، همسو و هماهنگ با ایده و تلقی امامیه در بحث جبر و اختیار بوده و کاملاً در سایه داده‌های وحیانی شکل گرفته است. هشام بن حکم خود روایتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت، استطاعت را به سه جزء تعریف کرده‌اند. شیخ صدوق این روایت را از پدر خویش و ایشان از طریق مشایخش از هشام بن حکم نقل کرده‌اند که امام صادق علیه السلام ذیل آیه (وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا)۱ فرمودند: «... هر کس تندرست باشد، مانعی نداشته باشد و زاد و توشه هم

1.. سورۀ آل عمران، آیۀ ۹۷.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 36164
صفحه از 572
پرینت  ارسال به