فعل به قدرت متصف میشود؟۱
مهمتر از این اختلافات، گونهگونی ایدهها در نقش استطاعت در تحقق فعل انسانی بود. طبیعی بود مواضع اندیشمندان اسلامی در حوزه جبر و اختیار و مباحث مربوط به مشیت و اراده و تقدیر خداوند، همچنین دیدگاههای ایشان در توحید افعالی و توحید در خالقیت، ارتباط تنگاتنگی با دیدگاه ایشان در باب استطاعتِ فاعلِ فعل فراهم کرده و نظریههای مختلفی را میان متکلمان به ارمغان آورده باشد.
اشاره شد که جریان اهل حدیث و عمدتاً جبرگرایان، معتقد بودند خداوند برای هر فعل در زمان خود، قدرتی در انسان میآفریند که او را شایسته انجام آن فعل خاص میکند و درواقع، انسان آن فعل را با قدرت و استطاعت خویش کسب میکند.۲ از همینرو، ایده استطاعت مع الفعل نیز ارتباط تنگاتنگی با جبر پیدا میکرد.
در مقابل، معتزلیان معتقد بودند خداوند از آغاز خلقت انسان، او را مستطیع آفریده۳ و انسان تا پایان عمر خویش، افعال خود را بر اساس این نیروی خدادای میآفریند. این پندار بدین معنا بود که استطاعت پیش از فعل حاصل است و از اینرو انسان، مسئول اعمالش است. در نگاه این جماعت، استطاعت، صفت یا قوهای برای انسان قلمداد میشد که به واسطه آن قوه، انسانها اعضاء و جوارح سالم خویش را برای افعال اختیاری خویش به کار میگرفتند.۴
این داستان اما از همان آغاز در میان امامیه عصر حضور هم مطرح بود؛ هرچند نه بهعنوان یک بحث اصولی و اصالی، بلکه چونان یک بحث استطرادی و غیر اصیل که سامانهای غیر از اندیشه امامیه داشت. این ادعا از آنروست که در تفکر امامیه، اختیار یا اجبار انسان، بر پایه نظریه «أمرٌ بین الأمرین» تبیین میشد؛ دیدگاهی که نافی جبرِ جبرگرایان و تفویضِ مفوّضه بود و رسالت اساسی آن، ارائه الگویی برای جمع اراده خداوند و اراده انسان دانسته میشد. روشن است حوزه طرح مباحثی چون اراده و مشیت و جبر و اختیار، مقام اراده است، حال آنکه بحث از استطاعت در میان امامیه، اساساً ناظر به مقام تحقق فعل بوده و ارتباطی به مقام اراده انسان و قدرت او