حقیقتِ ترکیبی انسان از روح و جسم؛ نظریهپردازی هشام بن حکم درباره حقیقت انسان
محمدتقی سبحانی۱
حسین نعیمآبادی۲
مقدمه
امروزه اهمیت مباحث نفسشناسی نه صرفاً از آن جهت که شخص انسان بهعنوان یک مکلف مورد خطاب است۳ یا در پاسخ به این پرسش که کدام فعل، فعل واقعی انسان است و همچنین نهتنها از آن جهت که کدام بخش از بدن در آخرت مورد کیفر یا پاداش قرار میگیرد۴ و به همین ترتیب نه الزاماً تنها از جهت ارتباطی که این بحث با مسئله مرگ و فنای انسان پیدا میکند. اینها مباحثی بودند که عمده دغدغه متکلمان نخستین اسلامی برای توجه به مسئله نفس بهحساب میآمدند؛ افزون بر دیدگاههای نخستین، خدایاری معتقد است متکلمان امامی پس از ابن میثم بحرانی (م۶۹۹/۱۳۰۰م) با چرخشی آشکار بحث از چیستی نفس را در مباحث معاد مطرح
1.عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم.
2.پژوهشگر پژوهشگاه قرآن و حدیث (پژوهشکده کلام اهل بیت علیهم السلام).
3.. تنها برای نمونه، نک: شیخ طوسی، الاقتصاد، ص۱۱۳. او نیز همچون متکلمان دیگر بحث از صفات مکلّف را به خود مکلف و سپس حقیقت مکلف میکشاند.
4.. نمونه: «و قوله: و هل الحساب علیها أو على الأبدان والحساب على الحی المكلف المأمور المنهی» (سید مرتضی، رسائل، ج۴، ص۳۰).