231
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

الذَّاتِ وَلَا اخْتِلَافِ الْمَعْنَى... وأَنَّهُ شَی‏ءٌ بِحَقِیقَةِ الشَّیئِیةِ.۱

در این حدیث امام صادق علیه السلام می‌فرماید معنای «سمیعٌ بنفسه» این نیست که خداوند متعال شئ و نفسی که می‌شنود شیئی دیگر باشد. برخی از شارحان، این تعبیر امام را بهترین دلیل بر بطلان نظریه عینیت ذات و صفات دانسته‌اند؛ زیرا قائلین به نظریه عینیت بر این باورند که ذات شئ است و مفهوم سمع شیئی دیگر.

نکته دیگر این‌که تعبیر «لا ان الکل منه له بعض» تأکیدی بر ابطال چنین دیدگاهی است‌؛ زیرا زمانی که ذات با علم در نظر گرفته می‌شود شئ است و هنگامی که با ذات با سمع، علم و بصر در نظر گرفته می‌شود، شیئی دیگر است (هرچند شئ بودن به اعتبار باشد) و شکی نیست که اعتبار دومی در قیاس با اعتبار نخست، سبب نوعی تصور کلی و جزئی در ذات خداوند می‌شود. در این حدیث چنین تصوری از سوی امام نفی و انکار شده است.۲ ‌مسئله مهم دیگر این است که امام علیه السلام این تعبیرات را از باب ضیق عبارت به‌کار گرفته‌اند.

شاهد دیگر روایتی است که هشام از امام صادق علیه السلام نقل کرده است. تعبیر‌«وَاحِدِی الذَّاتِ، وَاحِدِی‏ الْمَعْنى»۳ به معنای نفی هرگونه معانی کثیره نسبت به ذات خداوند است. دلیل این نکته نیز تعریفی است که امیرالمؤمنین علیه السلام درباره «احدی المعنی» دارد‌‌: «أَحَدِی‏ الْمَعْنَى‏ یعْنِی بِهِ أَنَّهُ لَا ینْقَسِمُ فِی وُجُودٍ وَلَا عَقْلٍ وَلَا وَهْمٍ‏»۴

امام علیه السلامدر این فقره به سه نوع انقسام اشاره فرموده‌اند و به نظر می‌رسد که مراد از انقسام وجودی، تقسیم‌پذیری خارجی است.۵ انقسام عقلی یعنی قائل‌ شدن به اجزائی که تنها برای عاقل قابل کشف است. انقسام وهمی همان انقسام ذهنی و فکری است. چون وهم به معنای خطورات ذهنی۶ است.

1.. کلینی، کافی، ج۱، ص۸۳.

2.. قاضی سعید قمی، شرح توحید صدوق، ج۲، ص۴۹۴.

3.. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۷۱.

4.. شیخ صدوق، التوحید، ص‌۸۴.

5.. مانند انسان که بدنش مجموع اجزائی است که هر یک غیر دیگری است و از همین‌رو، جسم انسان انقسام وجودی می‌پذیرد.

6.. اوهام جمع «وهم» و به معنای خطورات ذهنی است. در معنای آن آمده: الوهم: مایقع فی الذهن من الخاطر (انیس، المعجم الوسیط، ص۱۰۶)، انقسام وهمی شامل دو قسم قبلی (وجودی و عقلی) هم می‌شود‌؛ یعنی همۀ مصادیق آن دو می‌تواند با وساطت فکر مصداق انقسام وهمی باشد.


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
230

قرائنی بر نادرستی این نظریه وجود دارد. نمونه آن تذکر امام رضا علیه السلامبه سلیمان مروزی است‌: ‌«قَالَ سُلَیمَانُ فَإِنَّمَا قَوْلِی إِنَّ الْإِرَادَةَ لَیسَتْ هُوَ وَلَا غَیرَهُ قَالَ الرِّضَا علیه السلامیا جَاهِلُ إِذَا قُلْتَ لَیسَتْ هُوَ فَقَدْ جَعَلْتَهَا غَیرَهُ وَإِذَا قُلْتَ لَیسَتْ هِی غَیرَهُ فَقَدْ جَعَلْتَهَا هُوَ».۱ بنابر این حدیث، سلیمان معتقد بود که اراده خداوند نه عین او و نه غیر اوست‌‌ و امام رضا علیه السلامدر ردّ عقیده او فرمودند‌‌: «ای نادان! وقتی‌که گفتی او نیست پس اراده را غیر او قرار دادی و وقتی‌که گفتی که اراده غیر او نیست آن را همان قرار دادی».

نکته دیگر این‌که قاعده و تعبیر «لاهی الله ولا غیره» به صفات خداوند اختصاص نداشته، بلکه به شکل تعمیم‌یافته‌تری آن را باید در دیگر موجودات نیز در نظر گرفت. هشام در مناظره با ابوالهذیل، در پاسخ به این پرسش که چرا معتقد است صفت نه موصوف است و نه غیر موصوف، این‌گونه استدلال می‌کند که فعلِ انسان، خودِ انسان نیست. از آنجا که تغایر، میان دو امر قائم به نفس تحقق می‌یابد، فعل انسان غیر از انسان نیست؛ پس فعل انسان نه خود اوست و نه غیر او.۲

رابطه ذات با صفات از دیدگاه هشام از منظر روایات

روایاتی که از هشام درباره صفات نقل شده می‌تواند تا اندازه‌ای دیدگاه هشام را درباره رابطه ذات و صفات خداوند روشن کند. او به لحاظ وجودشناختی، خداوند را شئ می‌داند و در بحث توحید و اسماء و صفات، چنین به تعریف و توصیف خداوند متعال می‌پردازد: «شئ لا کالأشیاء ثابت موجود غیرمفقود ولا معدوم خارج من الحدین حد الابطال وحدّ التشیبه‌».۳

این كلام هشام را برخواسته از گفتار امام صادق علیه السلاممی‌بینیم كه راوی آن خود هشام است‌:

هُوَ شَی‏ءٌ بِخِلَافِ الْأَشْیاءِ ارْجِعْ بِقَوْلِی إِلَى إِثْبَاتِ مَعْنًى وَأَنَّهُ شَی‏ءٌ بِحَقِیقَةِ الشَّیئِیةِ... . لَیسَ قَوْلِی إِنَّهُ سَمِیعٌ یسْمَعُ بِنَفْسِهِ وَبَصِیرٌ یبْصِرُ بِنَفْسِهِ أَنَّهُ شَی‏ءٌ وَالنَّفْسُ شَی‏ءٌ آخَرُ وَلَكِنْ أَرَدْتُ عِبَارَةً عَنْ نَفْسِی إِذْ كُنْتُ مَسْئُولًا وَإِفْهَاماً لَكَ إِذْ كُنْتَ سَائِلًا فَأَقُولُ إِنَّهُ سَمِیعٌ بِكُلِّهِ لَا أَنَّ الْكُلَّ مِنْهُ لَهُ بَعْضٌ وَلَكِنِّی أَرَدْتُ إِفْهَامَكَ وَالتَّعْبِیرُ عَنْ نَفْسِی وَلَیسَ مَرْجِعِی فِی ذَلِكَ إِلَّا إِلَى أَنَّهُ السَّمِیعُ‏ الْبَصِیرُ الْعَالِمُ الْخَبِیرُ بِلَا اخْتِلَافِ

1.. شیخ صدوق، التوحید، ص‌۴۵۳.

2.. مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۲۲-۲۱.

3.. کشی، رجال، ج۲، ۵۶۸.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 35844
صفحه از 572
پرینت  ارسال به