در بحث عقول دهگانه، مطرح شده است. برخی امامیان پیرو فلسفه نیز تلاش کردهاند تا به نوعی بین آنچه در روایات آمده با برخی آموزههای فلسفی در این بحث تطبیق دهند.۱
۲. برخی عقل را عَرَض، غریزه یا قوهای در نفس انسان میدانند؛ بنابراین، در این فرض وجود استقلالی عقل انکار میشود. شمار اندکی از معتزلیان متقدم۲، زیدیه۳ و حتی برخی اهل حدیث۴ چنین دیدگاهی داشتهاند.
۳. گروهی دیگر (مانند بسیاری از معتزله و اندکی از زیدیه) نیز - برخلاف گروه پیشین - قوهای به نام عقل را انکار کرده و از اساس عقل را چیزی بهجز برخی علوم ضروری ندانستهاند.۵ در حقیقت در دیدگاه گروه اخیر پس از آنکه انسان عالم به برخی علوم ضروری شد، فرآیند تعقل به هیچ امری جز به اراده انسان وابسته نیست. درحالی که گروه دوم تعقل را منوط به وجود قوه یا غریزهای در انسان میدانستند و گروه نخست این عقل را امری مستقل از انسان و مقدس میدانستند و جایگاهی والاتر برای عقل قائل بودهاند.
فهم این که امامیه در دوره نخستین بهعنوان یک مکتب فکری مستقل چه دیدگاهی در کنار دیگر اندیشههای مطرح در این مسئله داشته و چه تحولاتی را در سدههای نخست (تا نیمه سده پنجم که نظام کلامی امامیه به نقطه ثباتی دست پیدا کرد و پس از آن تا سالها پایدار شد) پشت سر گذاشته است، پژوهشگر را با میراث علمی امامیه در این بحث آشنا و داوری درباره همه اندیشههای مطرح شده در آن را آسانتر خواهد کرد. در حقیقت، این مقاله در پی آن است که به بررسی تطور «ماهیت و چیستی عقل» در اندیشه دانشمندان امامیه در سدههای نخستین (تا پایان
1.. ملاصدرا، شرح الاصول الکافی، ج۱، ص۲۱۷-۲۱۸.
2.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۸۰.
3.. الشرفی، شرح الاساس الکبیر، ج۱، ص۱۲۶، ۱۳۰-۱۳۱.
4.. ابن تیمیة، الرد علی المنطقیین، ج۱، ص۱۹۶.
5.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۸۰.