161
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

یاد نمی‌‌‌آوریم و از آن بهره‌‌‌مند نیستیم، به‌دلیل فراهم نیاوردن شرط فعلیت آن است؛ از این‌رو، اگر انسان فکر و استدلال را به کار بندد، معرفت برایش محقق می‌شود.

با دقت‌‌‌ نظر به دیدگاه هشام، می‌‌‌توان وجوه مشترک آن با نظرگاه جمهور را چنین برشمرد: او نیز همچون جمهور امامیه تلاش دارد کیان معرفت اضطراری را حفظ کند و از این‌‌‌ رو، از کسانی است که در میراث امامیه، به صراحت «معرفت ضروری» به او منتسب شده است.۱ همچنین مفاد اصلی و اولیه معرفت اضطراری - یعنی اعطای معرفت و اقرار به خالقیت و ربوبیت خداوند - را می‌‌‌پذیرد. وی همراه با جمهور امامیان، معرفت را صنع‌‌‌اللّه دانسته و اعتقاد دارد برای کسب معرفت گریزی نیست، جز آنکه انسان مشمول عنایت و صنع الهی شود؛ زیرا قوای ادراکی انسان قاصر از کسب معرفت خداوندند.۲ ‌افزون بر این، به قرینه عبارت «بایجاب الخلقه»، وقوع و ایجاب، معرفت اضطراری را با فطرت و عوالم پیشینی پیوند می‌‌‌دهد و به اعطای خمیرمایه معرفت در آن عوالم معتقد است.

اما وجه تمایز نظرگاه هشامیان با باور جمهور نیز چنین است: کاهش مفاد معرفت اضطراری از جانب هشامیان، تعیین نقشی برای انسان در معرفت‌‌‌یابی به‌عنوان احدالشرطین (ایجاب الخلقه و تفکر و استدلال) و لزوم گذر از معبر نظر و استدلال برای فعلیت و تحقق معرفت ‌اللّه.

هشامیان ضمن آن‌که تلاش دارند از دیدگاه‌‌‌های معتزله در معرفت اکتسابی فاصله گرفته و با ایشان مرزبندی کنند، کوشیده‌‌‌اند تفسیری مقبول همگان و عقل‌‌‌گرایانه از معرفت اضطراری ارائه دهند که تا حدّ زیادی در این امر موفق نیز بوده‌‌‌اند. ‌افزون بر این باید در نظر آورد که هشام بن ‌‌‌حکم و شاگردان او متکلمانی‌اند که همواره در رویارویی با دستگاه‌‌‌های فکری و مذاهب رقیب قرار دارند و با توجه به موقعیت و مبنای فکری خود، در پی ارائه منظومه‌ای سازگار و قرائتی موجّه از عقاید امامیه‌‌‌اند؛ از این‌رو، سبک ایشان در نقل روایات و ارائه‌‌‌ تفسیر و تبیین از مفاد اعتقادی با جمهور امامیه کوفه تفاوت رویکردی، روشی و گاه محتوایی دارد۳ و چه بسا همین امر سبب شده تا در مسئله‌‌‌

1.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۰۴؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۹۸.

2.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۹۹.

3.. برای مثال، هشـام و اصحاب او در زمینۀ عوالم پیش از خلقت، روایات اندکی، آن هم تنها ناظر به عالم ذر دارند که مفاد آن هم نسبت به روایات زراریون کمتر است؛ همچنین از ایشان روایاتی دربارۀ مقامات و خلقت نوری ائمه علیهم السلام به چشم نمی‌خورد، اما روایات در باب عقل، اثبات صانع و امثال یا مقامات دنیوی ائمه علیهم السلامو... پرتعداد و فراتر از دیگران است (برای مطالعۀ بیشتر درباره ویژگی‌های اعتقادی و روشی جریان هشام بن‌ حکم، نک: گرامی، «ﺑﺎزﺷﻨﺎسی ﺟﺮﻳﺎن ﻫﺸﺎم‌ ﺑﻦ ﺣﻜﻢ در ﺗﺎرﻳﺦ ﻣﺘﻘﺪم اﻣﺎمیه»، ص۱۳۵-۱۶۶ و رضایی، «امتداد جریان فکری هشام‌ بن‌ حکم تا شکل‌گیری مدرسۀ کلامی بغداد»، ص۹۱‌ـ۱۱۰).


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
160

معرفت خداوند است. شبیه به همین گزارش را بغدادی نیز آورده است، با این تفاوت که او این دیدگاه را به بعضِ امامیه منتسب می‌‌‌کند۱ که البته، بعید است مصداق دیگری جز هشامیان داشته باشد.

هشامیان که به‌دنبال ارائه‌‌‌ تفسیری خردگرایانه از معرفت اضطراری‌‌‌اند، در مرحله نخست معتقداند که مفاد و قلمرو معرفت اضطراری تنها شامل معرفت و علم به خداوند است و معرفت به نبوت و ولایت ائمه علیهم السلام و انبیا را در بر نمی‌گیرد. این نکته ‌افزون بر تصریحی که در گزارش اشعری به آن شده، محفوف به قرائنی است؛ از جمله آن‌که هشامیان در نقل روایات معرفت پیشینی به انبیا و ائمه علیهم السلام سکوت کرده و روایتی از آنها در این باب نقل نشده است.

هشامیان درباره اعطای معرفت اضطراری در عوالم پیش از خلقت و به طور مشخص در عالم ذر، هم‌‌‌راستا با دیگر اصحاب امامیه، می‌‌‌اندیشند و معتقد به عرضه معرفت ‌اللّه به همه انسان‌‌‌ها در موقفی پیش از دنیا هستند۲، اما در ادامه هشام و شاگردان او سعی می‌‌‌کنند جایگاهی را برای این نظر و استدلال باز کنند. این تلاش به بروز اختلاف دیگری میان جریان هشام با جمهور امامیه کوفه می‌انجامد. ایشان معتقدند، همه انسان‌‌‌ها از معرفت ‌اللّه برخوردارند، اما برای تحقق و فعلیت یافتن آن، نیازمند نظر و استدلال‌اند.

گویی ایشان بر این باوراند که معرفت اضطراری یک مرتبه خلق، حدوث و ایجاب داشته و یک مرحله تحقق و نمایان‌گری. مرتبه حدوث آن در موقفی پیش از زندگی دنیوی رخ داده است، ولی مرتبه وقوع آن در طول زندگی دنیایی و پس از تفکر و استدلال حاصل می‌‌‌شود. برای توضیح این دیدگاه، از این تمثیل بغدادی که چه بسا از تقریرات خودِ هشامیان باشد می‌‌‌توان مدد گرفت: خداوند متعال، خالق همه انسان‌‌‌هاست، اما ظهور و پدید آمدن انسان‌‌‌ها در دنیا چگونه رقم می‌‌‌خورد؟ به این شکل که زن و مردی به‌عنوان والدین یک انسانِ جدید و بالقوه با یک‌دیگر ازدواج می‌‌‌کنند و صاحب فرزند می‌شوند، ولی ایشان خالق یا حادث یا ایجاب‌‌‌کننده فرزند نیست، بلکه تنها مقدمات ظهور و پدیدار شدن او را در دنیا فراهم می‌‌‌کنند.۳ اصحاب هشام معتقدند خداوند متعال مفاد معرفت اضطراری را در موقف پیشینی اعطا کرده است، حال اگر در این دنیا ما آن‌‌‌ را به

1.. بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۳۲.

2.. کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۲؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۳۲۹.

3.. بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۳۲.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 36128
صفحه از 572
پرینت  ارسال به