صدوق در تبیین بحثهای امامت، بهویژه موضوع غیبت، سخنان یکی از مشایخ کلامی شیعه را در رد دیگاههای زیدیه نقل میکند. وی سخنش را این گونه آغاز میکند:
وقال غیره من متکلمی مشایخ الامامیة: ان عامّة مخالفینا قد سألونا فی هذا الباب عن مسائل و یجب علیهم ان یعلموا أن القول بغیبة....۱
این متکلم امامی با استفاده از مقبولات مشترک زیدیه و امامیه که سخنان رسول خداصلی الله علیه و آله بهویژه حدیث ثقلین است، به پاسخگویی به اشکالات زیدیه میپردازد.
شیخ صدوق پس از آنکه استدلالهایی برای وجود امام غایب ارائه میکند، در مقام پاسخگویی به اعتراضها و اشکالهای زیدیه برآمده، به نقد و رد افکار ایشان میپردازد. در نخستین مورد از این موارد اشکال به احادیث «ائمه اثنی عشر» را از قول آنها مطرح میکند که:
قال بعض الزیدیة: ان الروایة التی دلت علی ان الائمة اثنا عشر قول أحدثه الامامیة قریباً و وردوا فیه احادیث کاذبه.۲
آنگاه به این اشکال و اشکالهای دیگری در موضوع امامان دوازدهگانه پاسخ میدهد و به اثبات میرساند که این احادیث صحیح و مورد وثوق است.
چهار. انتخاب و تنظیم عقلی احادیث
تفاوت راوی حدیث با محدث و نیز متکلم در آن است که راوی، فقط روایاتی را که از طرق مختلف به دستش رسیده است، بدون هیچ گونه تصرف و نقد و تحلیلی برای دیگران نقل میکند.
اگر راوی دست به انتخاب و تنظیم احادیث بزند و آنها را به شکلی که خود میخواهد و میپسندد ارائه کند، این کار بیتردید با پشتوانهای از طرح، فکر، نقد و تحلیل همراه خواهد بود.
فقیه و مجتهدی که احادیث فقهی را تبویب و تنظیم و در قالب کتابی فقهی ـ حدیثی ارائه میکند، بیشک روایات را آن گونه برمیگزیند و بهگونهای سامان میبخشد که منطبق بر اجتهاد او باشد.