را تعریف کنیم: گونه نخست آنکه رابطه این دو مفهوم را از حیث مصادیقش تباین بدانیم و هر دانشمندی را تنها در ذیل یکی از این دو مکتب قرار دهیم. گونه دیگر آنکه رابطه از نوعی دیگر همچون عموم و خصوص من وجه باشد.
اگر عقلگرا را کسی بدانیم که همه کارکردهای اصلی عقل را در معرفت دینی میپذیرد و نصگرا را کسی معرفی کنیم که نص را منبع معرفت دینی میداند، رابطه از نوع تباین نخواهد بود؛ زیرا برخی متفکران هم مصداقی برای مفهوم عقلگرا خواهند بود و هم مصداقی برای نصگرا.
بر اساس این تعریف، اهل الحدیث نصگرا، معتزله عقلگرا و امامیه هم نصگرا و هم عقلگرا خواهند بود؛ البته اگر جریان اصلی این گروهها را در نظر بگیریم و از برخی تقریرهای فرعی و متاخر چشم پوشی کنیم.
کارکردهای عقلی و اصلی علم کلام در شش موردِ استنباط، تبیین، تنظیم، اثبات، رد شبهات و رد عقاید معارض خلاصه میشود.۱ بهطور خلاصهتر میتوان گفت: کارکردهای اصلی عقل در علم کلام در سه محورِ منبع بودن، ابزار بودن برای استنباط معارف از نقل، و ابزار بودن برای دفاع از معارف دینی، خلاصه میشود.
هدف اصلی این نوشتار نشان دادن مقدار بهرهگیری شیخ صدوق از عقل در معارف دینی است. اما بر اساس تعریف پیشگفته میتوان شیخ صدوق را، هم عقلگرا دانست و هم نصگرا؛ زیرا او گذشته از اینکه نص را منبع معارف دینی میداند و از نقل استفاده میکند، همه کارکردهای ششگانه یا سهگانه عقل در علم کلام را قبول دارد. او در آثار خود اعتبار و حجیت عقل در اعتقادات را، هم بهعنوان منبع معرفتی و هم به مثابه ابزاری برای فهم معارف از نقل و دفاع عقلانی از آنها پذیرفته است. همچنین او عملکردی عقلگرایانه در کتابهایش به نمایش میگذارد. از همین روست که این تحقیق در دو محور اصلیِ «دیدگاه صدوق درباره عقل» و «عملکرد عقلگرایانه صدوق» سامان یافته است.
قبل از ورود به بحث باید تذکر دهیم که هرچند بیشتر دانشیان عصر ما صدوق را نصگرا و حتی اخباری یا ظاهریمسلک یا متمایل به اشاعره معرفی میکنند، برخی دیگر او را عقلگرا و نزدیک به معتزله میدانند. مارتین مکدرموت پس از نقل کلامی از صدوق درباره رؤیت خدا و تعبیرات تشبیهی میگوید:
هیچ معتزلیای نمیتواند روشنتر و آشکارتر از این سخن بگوید؛ به شکل کلی ابن بابویه کمال دقت را به خرج میدهد تا روایاتی را که در آنها گفته میشود خدا بدنی