207
جستارهایی در مدرسه کلامی قم

۴. فهم برتر از روایات با کشف نقاط اختلاف و اشتراک میان دو طرف و درنتیجه، دست یافتن به یک مجموعه اصول مسلّم و مورد قبول.

سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که «چه نسبتی میان دیدگاه صفّار و کلینی در باره گستره علم امام وجود دارد و مواضع اشتراک و افتراق این دو مؤلّف در این موضوع چیست؟»

با توجه به ضرورت وجود مبنای واحد در مقایسه، چینشی نو برای ابواب این دو کتاب ضروری به نظر می‏رسد؛ لذا طرح جدیدی از تقسیم علم امام ارائه شد، تا با جای‏دادن احادیث ابواب مربوط به موضوع در آن، گستره علم امام ـ در مقایسه‏ای روشن ـ ارائه شود. این دسته‏بندی را می‏توان از زوایای مختلف ارائه کرد؛ اما با توجه به موضوع پژوهش، به نظر می‏رسد بهترین تقسیم، بر اساس متعلق و به عبارتی موضوع علم است.

در یک تقسیم‏بندی کلی متعلق علم می‏تواند به حقایق ثابت و غیرثابت تقسیم شود. منظور از حقایق ثابت، اموری هستند که تغییری در آنها ایجاد نمی‏شود و علت آن نیز، تحقق معلوم یا حتمیت تحقق آن است. اما حقایق غیر ثابت اموری هستند که حتمی نیستند و تحقق و ثبات نیافته‏اند.

امور ثابت به دو قسم حقایق شریعت و حقایق عینی تقسیم می‏شوند و حقایق عینی نیز خود به دو قسم دنیوی و غیردنیوی بخش‏پذیر‏اند. امور دنیوی نیز یا مربوط به گذشته‏اند یا حال و یا آینده. آنچه از حقایق شریعت مورد نظر است، انشائات و احکام شرعی است که احکام پنجگانه را شامل می‏شود و در مقابل آن، حقایق عینی قرار دارند که یا در ماده محصورند یا فرامادی‏اند.

بنابراین، برای یکدست شدن مباحث و وجود معیار مشترک در مقایسه میان نظریات این دو مؤلّف، مباحث خود را بر طبق این تقسیم به پیش می‏بریم و ابواب طرح شده از سوی کلینی و صفّار را با این چینش ارائه می‏کنیم. در پایان نیز به روایاتی اشاره می‏کنیم که با عموم یا اطلاق خویش دانش کلّی ائمهعلیهم السلام را بیان می‏کنند و پس از آن به جمع‏بندی مباحث خواهیم پرداخت.

حقایق شریعت

علم به احکام شریعت، از اساسی‏ترین مباحث مربوط به گستره دانش امام است که نزاع‏های فراوانی میان مسلمانان پدید آورده است. احکام شرع حقایقی هستند که وجودی متفاوت با خواست شارع ندارند و تا زمانی که شارع خواستار آنهاست، از حقیقت بهره‏مندند. این امور شامل احکام وضعی و تکلیفی شریعت می‏شوند. از جمله دیدگا‏ه‏های شیعه در امر امامت،


جستارهایی در مدرسه کلامی قم
206

گستره علم امام از منظر کلینی و صفّار

عبدالرضا حمّادی۱

مقدمه

علم ائمهعلیهم السلام از مباحث بنیادین مکتب تشیع است؛ زیرا امام، هادیِ امت به سوی رستگاری و جانشین پیام‏آور ذات ربوبی است؛ پس لازم است خود، راه را بداند و از طریق نبویصلی الله علیه و آله منحرف نگردد. بعد از پیامبرصلی الله علیه و آله برخی با ندای «حسبنا کتاب اللّٰه»، در پی حذف اندیشه‏ای بودند که قائل بود رسول خداصلی الله علیه و آله جانشینی منصوب از طرف خدا دارد؛ اما کتاب خدا در مقابل آنها ایستاد و با تقسیم آیات خود به «محکم» و «متشابه»، متشابهات را محتاج تبیین‏کننده دانست، مبیّن خویش را راسخان در دانش معرفی کرد و آگاهی از مضامین دقیق کتاب را به اهل ذکر احاله داد.۲

در ابتدا، بحث درباره علم امام، نزاعی مبنایی بود میان مکتب تشیع و مدعیان دروغین امامت، اما هنگامی که ائمهعلیهم السلام پرده‏های جهل را از گستره این دانش کنار زدند، به گفتمانی درون‏مذهبی تبدیل و موجب پیدایش آرا و گرایش‏های مختلف گردید.

پژوهش حاضر، در پی بررسی نظریه دو نفر از بزرگان امامیه در دوره غیبت صغرا و مقایسه این دو نظریه است. دلایل اهمیت این بررسی از این قرارند: ۱. مستند بودن آرای مطرح شده، به روایات ائمهعلیهم السلام؛ ۲. ضرورت بازشناسی فهم اصحاب و دیدگاه ایشان درباره روایات در تبیین کلام معصومانعلیهم السلام؛ ۳. نزدیک بودن به زمان صدور روایات و آشنایی با زبان و آگاهی از قراین؛

1.پژوهشگر پژوهشگاه قرآن و حدیث، (پژوهشکدۀ کلام اهل‏بیت علیهم السلام).

2.. ر.ک: آل عمران: ۷.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی قم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 17858
صفحه از 356
پرینت  ارسال به