دادهاند،۱ درخور توجه است.
ناگفته پیداست که خوداتکایى مجتهدان و مراجعه توده مردم به آنها، مستلزم بهرهگیرى جدى آنان از عقل براى تبلور بخشیدن به اجتهاد و فقاهت بوده و به هیچ رو قشرىنگرى، سلفىگرى و تقلید براى ایشان روا نبوده است.
در مورد کلینى بهخصوص، خواهیم دید که چگونه شخصیت فقهى وى، حتى در موسوعه حدیثى کافى به نمایش آمده است.
۴. نگاهى به مدرسه قم
ویژگى دیگر روزگار کلینى وجود مدرسه حدیثى ـ کلامی پر افتخار قم بوده که علىالقاعده مىبایست او پس از کلین و رى، بهره بسیارى از آن گرفته باشد.
برخى مدرسه قم را در مقابل مدرسه بغداد قرار داده، اولى را ظاهرگرا و عقلگریز و دومى را ژرفانگر و خردگرا دانستهاند.۲ برخى دیگر نیز اصلىترین ویژگى مدرسه قم را «غلوستیزى» دانستهاند. به تعبیر یکی از نویسندگان، دانشمندان و راویان حدیث مدرسه قم که در آن دوره مرکز اصلى و عمده علمى شیعه بود، بهشدت در برابر بسط و رخنه افکار و آثار مفوضه واکنش نشان مىدادند. آنان نیز با تمام قوا مىکوشیدند جلوى سیل عظیم ادبیات غلات را که بهسرعت گسترش مىیافت بگیرند. علماى قم تصمیم گرفتند هر کس را که به ائمه نسبت فوق بشرى بدهد، غالى معرفى و از شهر خود اخراج کنند. افراد متعددى از راویان حدیث به سبب آنکه آن گونه مطالب را روایت کرده بودند، در نیمه اول قرن سوم از قم اخراج شدند... دانشمندان حوزه قم که در این دوره عالىترین مقام و مرجع علمى جامعه شیعه بودند، تا پایان قرن چهارم، با قدرت و شدت، ضد مفوضه باقى مانده، با انتساب هرگونه وصف فوق بشرى به ائمه، سخت برخورد مىکردند.۳
این سخن نیز شنیدنى است: «بخشهایى از مواریث فکرى مفوضه از اواخر قرن چهارم در سنت علمى شیعه رخنه کرد و بهتدریج مقبولیت مىیافت. البته در مجامع حدیثى مدتها ظهور یافته و حضور چشمگیرى پیدا کرده بود؛ بهخصوص در مجامع بزرگ، مانند کتاب کافى که به خاطر بزرگى و گستردگى آن، ناچار احادیث ضعیف زیادى هم در آن راه یافته و حتى به نقل برخى بزرگان