میگوید که این کتاب از آن ثبیت است، ولی به نام وراق مشهور شده است.۱ احتمالاً مسعودی بر پایه همین شهرت برای وراق نقض العثمانیه را برمیشمرد.۲
اندکی بعد از حیات وراق میتوان ارتباطات علمی میان نوبختیان و وراق را تصور کرد. انعکاس این رابطه را نیز میتوان از ردیههایی که ابوسهل و ابومحمد بر پارهای از اندیشههای وراق نگاشتهاند دریافت. البته آنها با وجود این نقدها، در بحث امامت از وی متأثر بودهاند.
سید مرتضی اشاره میکند که مباحث نوبختیان در بحث امامت ناظر به نظریات و آثار وراق است و نوبختیان در آثار خود همان مباحثی را که وراق در بحث ادله عقلی امامت مطرح کرده است پی گرفتهاند. نوبختیان بر اندیشههای وی در این بحث اعتماد کرده و دیدگاههای او مرجع اصلی اندیشههای نوبختیان بوده است.۳
در بحث نوبختیان و وراق به عنوان یک تحلیل از نظام فکری این دوره میتوان گفت که نوع رویارویی نوبختیان با وراق نشان از اهمیت و جایگاه علمی وراق در تفکر امامیه دارد؛ نکتهای که گزارشهای معتزلیان بهخوبی آن را بر میتابند. به هر حال، در طول سده سوم و اوایل سده چهارم، افزون بر نوبختیان، احتمالاً شخصیتهای علمی دیگری نیز باشند که گزارشهای جدی درباره آنها وجود ندارد.۴
ابوعیسی وراق در دورههای بعد میان متکلمان و بزرگان امامیه دارای جایگاه علمی شایستهای است. در بغداد شیخ مفید وراق را جزء اصحاب امامیه میدانسته و گزارشی از کتاب السقیفه وی نقل میکند. شیخ معتقد است که با وجود این کتاب، تألیف کتابی دیگر در این موضوع نیاز نیست.۵ در آثار بر جای مانده از شیخ هیچ سخنی از اتهاماتی که معتزلیان مطرح میکنند به میان نیامده است.
سید مرتضی هم، مانند شیخ مفید، نگاه مثبتی به شخصیت وراق دارد. او در دو صفحه در مقابل ایرادات و اتهامات قاضی عبدالجبار به وراق بهشدت از وی حمایت میکند.۶ سید انتساب وراق به
1.. همان.
2.. مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۲۸۳.
3.. ر.ک: سید مرتضی، الشافی، ج۱، ص۹۷ و ۹۸.
4.. در این باره ر.ک: ابوعلی جبایی (قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۲۰ (امامت۱)، ص۳۷ و ۳۸؛ (همو، تثبیت دلائل النبوه، ج۱، ص ۵۱ و۲۳۲؛ ج۲، ص۳۷۴، ۵۰۸، ۵۲۹ و۶۵۷). در چند گزارش عمر بن زیاد حداد و ابوسعید حسن بن علی حصری و محمد بن بشر حمدونی سوسنجردی را در پارهای از موضعگیریها و نظریات در یک ردیف با وراق برشمردهاند. این نکته بهطور احتمال از ارتباط اینان با وراق میتواند حکایت کند. بر این نکته شاهد دیگری در دست نیست، ولی این همنشینی و توالی معنادار به نظر میرسد.
5.. شیخ مفید، الافصاح، ص۲۰۷.
6.. سید مرتضی، الشافی، ج۱، ص۸۹ و ۹۰.