میدهد که گویای این است که اینان درمورد تحریف نشدن قرآن دیدگاه خود را بیان کردهاند نه اینکه اثباتاً و نفیاً در این باره سخنی نداشته باشند.۱
جدا از اینکه این گروه از معتزلیان شیعهشده چه افرادی بودهاند، متکلمان بغداد، در ادامه اندیشه آنان را در رد هر گونه تحریف قرآن بهراحتی نپذیرفتند. نوبختیان احتمالاً در موضعی کاملاً مخالف، علاوه بر نقصان، به زیاده در قرآن نیز معتقد بودهاند.۲ شیخ مفید نیز علاوه بر تصریح به تغییر در چینش و ترتیب آیات و سور قرآن،۳ این دیدگاه را از اتفاقات امامیه در مقابل معتزله میداند.۴ وی نقصان قرآن را عقلاً ممکن و روایت مستفیض را مؤید آن میداند. گفتنی است که اگرچه وی نقصان قرآن را پذیرفته، اعتقاد دارد این قرآن موجود حجت است و ائمه علیهم السلام شیعیان را به قرائت «ما بین الدفّتین» سفارش کرده و فراتر از آن را نهی کردهاند.۵ اما بر خلاف شیخ مفید، سید مرتضی۶ و شیخ طوسی۷ هر گونه تحریف و تغییر و تبدیل را رد کرده و تألیف و ترتیب سور قرآن را به دست رسول خدا صلی الله علیه و آله دانستهاند.۸
مقام امام
اشعری سه دیدگاه از امامیه در مورد جایگاه امام گزارش کرده است: گروه اول انبیا علیهم السلام را برتر از ائمه علیهم السلام میدانستند، البته برخی از این گروه مقام ائمه را برتر از فرشتگان میدانستند؛ گروه دوم کسانی بودند که به برتری ائمه بر پیامبران و فرشتگان باور داشتند؛ گروه سوم که برخی از معتزلیان شیعهشده (القائلون بالاعتزال و الامامه) بودند، به برتری انبیا و ملائکه از امامان علیهم السلام باور داشتند.۹ این قول معتزلیان شیعهشده در ادامه در میان متکلمان بغدادی پذیرفته نشد. شیخ مفید ائمه علیهم السلام را برتر از
1.. درمورد ابوالاحوص نیز از آنجا که وی معتزلی امامی نبوده بلکه امامیمذهبی (نجاشی، رجال، ص۱۵۷) با اندیشۀ توحید معتزله بوده (قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۲۰(۱)، ص ۳۸) عبارت «القائلون بالاعتزال و الامامه» نمیتواند ناظر به وی باشد.
2.. شیخ مفید، همان.
3.. همان، ص۸۰.
4.. همان، ص ۴۶.
5.. ر.ک: همو، المسائل السرویه، ص ۸۱.
6.. سید مرتضی، الطرابلسیات الاولی، ص ۲۰۷-۲۲۲؛ همو، الذخیرة فی علم الکلام، ص ۳۶۱-۳۶۴.
7.. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القران، ج ۱، ص۳.
8.. ابن حزم در گزارشی که ابن حجر نقل کرده ادعا کرده است سید مرتضی و شیخ طوسی معتقدان به تحریف را تکفیر میکردند (ابن حجر، لسان المیزان، ج ۴، ص ۲۲۳).
9.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص ۴۷.