تشبیه و تجسیم نبوده است؛ چرا که جریان عمومی مدرسه کوفه نیز به این موضوع توجه داشته است و تفاوت این دو مدرسه ـ همانگونه که اشاره شد ـ برجسته شدن معرفت عقلی است که در نتیجه در بحث ذات و صفات چون معتزله به تحلیل و توصیف عقلی و عقلانیسازی معارف توحیدی همت گماشتند و منکر معرفت قلبی و مطلق رؤیت پروردگار حتی رؤیت قلبی شدند.۱
بر اندیشه نفی تشبیه و تجسیم در مدرسه کلامی امامیه در بغداد نوبختیان،۲ شیخ مفید۳ و سید مرتضی۴ تأکید کردهاند و متکلمان برجسته امامی مدرسه بغداد، این اندیشه توحیدی را برگرفته از تعالیم امامان معصوم دانستهاند نه تعالیم اعتزالی. همچنین آنان معتزله را وامدار اهل بیت علیهم السلام میدانند۵ و برخی معتزلیان نیز به این اثرپذیری اقرار کردهاند.۶
علم و دیگر صفات الهی
در باب علم الهی آخرین دیدگاهی که اشعری از امامیه گزارش کرده، اندیشه باورمندان به ازلی بودن علم الهی است که هر گونه حدوثی در علم خدا را مردود میدانستند. وی تأکید کرده که این گروه هر گونه تشبیه و تجسیمی را از خدا نفی کردهاند.۷ البته وی باورمندان به این دیدگاه را معرفی نکرده است، اما از آنجا که وی اندیشه ضد تشبیه و تجسیم را پیشتر منحصر در امامیه متأخری دانسته که اندیشه معتزله را در باب توحید پذیرفتهاند،۸ میتوان گفت به گمان اشعری، همین متکلمان امامی متأخر، علم الهی را ازلی و غیر حادث میدانستهاند. ترتیب گزارش اقوال امامیه در باب علم الهی نیز این ادعا را تأیید میکند.
اشعری هشت دیدگاه متفاوت را به دیگر امامیه نسبت داده است که نقطه اشتراک این اقوال در مقابل دیدگاه نهم که اندیشه معتزله و امامیه متأخر است، ازلی نبودن علم خدا به اشیاست. چنانکه میدانیم «علم» به معنای رایج، صفتی ذو اضافه و تابع معلوم است؛ بدین معنا که اگر واژه «یعلم» بیاید به معلوم نیاز دارد و آن معلوم حادث است. از همین رو، اشعری امامیه نخستین را باورمند به
1.. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص ۶۱، ۸۸ و ۸۹؛ همو، تصحیح الاعتقاد، ص۶۰-۶۲.
2.. ر.ک: ابن تیمیه، بیان تلبیس الجهمیه فی تأسیس بدعهم الکلامیه، ج ۱، ص۷۷.
3.. شیخ مفید، همان، ص ۵۱.
4.. سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۵۷۰-۶۰۳.
5.. شیخ مفید، حکایات، ص ۷۷-۹۰؛ سید مرتضی، امالی، ص ۱۴۸.
6.. جوادی، همان، ص ۳۷۹-۳۸۵.
7.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص ۳۹.
8.. همان، ص ۳۵.