آغاز فعالیت کلامی نوبختیان نگاشته است.۱ از این رو، میتوان گفت بنابر ادعای خیاط معتزلی پیش از نوبختیان اندکی از متکلمان امامی که همنشین معتزله بودهاند، در توحید و صفات اندیشهای معتزلی ارائه کردهاند.
اشعری نیز در گزارش از دیدگاههای امامیه در تجسیم، اندیشه گروهی از متأخران امامیه را که در توحید همرأی معتزلهاند (قالوا فی التوحید بقول المعتزله) یادآور شده که به نفی تجسیم و تشبیه و هر گونه لوازم آن در مورد پروردگار اعتقاد داشتهاند.۲ وی همچنین در بیان آخرین دیدگاه متکلمان امامیه در باب اسماء و صفات عقایدی به گروهی از امامیه نسبت داده که مانند دیدگاه معتزله در توحید و صفات است و آنان هر گونه تشبیه و تجسیمی را از خدا نفی کردهاند.۳
با مقایسه این دو گزارش درمییابیم مراد اشعری از این گروه همان گروه پیشگفته است. با توجه به گزارشهای دیگر میدانیم علاوه بر معتزلیان شیعهشدهای مانند ابن قبه و ابن مملک، متکلمان امامیمذهبی مانند ابوالاحوص و نوبختیان۴ و احتمالاً ابنجبرویه،۵ و دیگران۶ در توحید و صفات چنین رویکردی داشتهاند. اشعری در بیان قول معتزله در باب توحید نیز این دیدگاه را به طوائفی از شیعه منتسب میکند که محتملاً این گروه از امامیه را نیز در بر میگیرد.۷ همچنین ابومحمد نوبختی در کتاب الآراء و الدیانات۸ در باب «قول الموحدین و المشبهین» تأکید میکند بسیاری از امامیه،
1.. برای تحلیل این دو گزارش و زمان تألیف کتاب الانتصار و کتاب مقالات الاسلامیین ر.ک: مادلونگ، «کلام معتزله و امامیه»، همان، ص ۱۵۱-۱۵۳.
2.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص ۳۵.
3.. این گزارشها گویای این است که از دیدگاه معتزلیان و مقالاتنگاران گرایش به اندیشۀ معتزله اندکی قبل از تألیف کتاب الانتصار به قلم خیاط (حدود سالهای۲۵۰ تا ۲۷۰ هجری) ابتدا در میان گروه اندکی از امامیه که همنشین معتزله و مطرود امامیه بودهاند، رواج یافته و در زمان تألیف کتاب مقالات الاسلامیین (دهۀ آخرقرن سوم) گروه مهم و شناختهشدهای از متکلمان امامی این اندیشه را برگزیدند. این همگرایی چنان گسترده بود که متکلمی معتزلی مانند ابوعلی جبایی(م۳۰۳) ـ حداکثر در پایان قرن سوم ـ علاوه بر همرأی دانستن امامیه و معتزله در توحید، یگانه اختلاف این دو مذهب را در موضوع امامت میداند (قاضی عبدالجبار در این باره میگوید: «بلغنی ان اباعلی هَمَّ بِاَن یجمع بین المعتزلة و الشیعة بالعسکر و قال: قد وافقونا فی التوحید و العدل و انما خلافنا فی الامامة فاجتمعوا حتی تکونوا یداً واحدة فصده محمد بنعمر الصیمری» (قاضی عبدالجبار، فضل الاعتزال، ص ۲۹۱؛ اشعری، مقالات الاسلامیین، ص ۳۹).
4.. قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۲۰ (۱)، ص ۳۸.
5.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص ۵۴.
6.. قاضی عبدالجبار، همان.
7.. اشعری، همان، ص ۱۵۵ و ۱۵۶.
8.. با توجه به زمان فوت ابومحمد نوبختی که حدود ۳۱۰هجری گفته شده (نجاشی، رجال، ص ۶۳؛ اقبال، خاندان→ نوبختی، ص ۱۲۶) و با عنایت به این نکته که وی موفق به اتمام این کتاب نشده (ابن ندیم، فهرست، ص ۲۲۵) میتوان گفت وی اندکی بعد از قرن سوم این کتاب را نوشته است.