روزگاری از معتزله بصره به شمار میآمده، از طریق مطالعه این ردیه به اندیشه معرفتی ابومحمد پیبرده است.۱ همچنین وی در مواردی که اندیشههای نوبختیان کاملاً شناختهشده بوده، به اعتقاد آنان اشارهای نکرده است. مثلاً در باب چیستی انسان هنگام بیان دیدگاه هشام بنحکم به همنوایی نوبختیان ـ که همعصر اویند ـ با این دیدگاه اشاره نکرده است؛ این درحالی است که آنان در تأیید این دیدگاه کتبی نوشتهاند.۲ همچنین در ابواب وعید، ایمان، اسماء و احکام از نوبختیان که آرای متفاوتی دارند نام نبرده است.۳ از این رو، میتوان گفت احتمالاً اشعری که در بصره میزیسته، چندان با آرای نوبختیان آشنایی نداشته و تنها برخی آثار آنان را دیده است و مراد وی از متأخران امامیه در مقالات الاسلامیین نوبختیان نیست یا اینکه وی بدون اینکه به صورت مصداقی با اندیشه نوبختیان آشنایی داشته باشد، این اندیشهها را در انتسابی کلی به متأخران امامیه که نوبختیان را نیز در بر میگیرد، نسبت داده است.
همچنین مراد اشعری از معتزله امامی، ابن راوندی و ابوعیسی وراق نیز نمیتواند باشد؛ زیرا اشعری از سویی وراق و ابن راوندی را در شمار متکلمان امامیه نام نمیبرد و آنان را از کسانی میداند که خود را به امامیه منتسب کردهاند و کتابهایی برای امامیه در موضوع امامت نوشتهاند۴ و از سوی دیگر، رأیی از آنان در بخش مربوط به رافضه گزارش نکرده است. وی هنگام نقل دیدگاههای امامیه در چیستی انسان، میگوید: «در زمان ما گروهی از نظامیه که انسان را روح میدانند به روافض پیوستهاند، همچنین گروهی از کسانی که متمایل به دیدگاه ابوالهذیل مبنی بر جسم مرئی بودن انساناند، به امامت و رفض معتقد گشتهاند».۵ از این رو، میتوان گفت اشعری در بخش «اختلاف الروافض» علاوه بر دیدگاههای متکلمان مدرسه کوفه کتاب خود را ناظر بر اندیشههای متکلمان امامی متمایل به اندیشههای اعتزالی و متکلمان معتزلیِ معتقد به امامت که همعصر وی هستند، تدوین کرده است.
از آنجا که نام این متکلمان امامی همعصر اشعری و فعالیتهای آنان چندان گزارش نشده و
1.. نوع گزارشی که اشعری از دیدگاه ابومحمد در باب معرفت بیان کرده، نشان از این دارد که وی آن را از ردیۀ ابومحمد بر ابوالهذیل برداشت کرده است.
2.. ر.ک: سبحانی و حسینیزاده خضرآباد، «آرای متکلمان نوبختی در میانۀ مدرسۀ کوفه و بغداد»، نقد و نظر، شمارۀ ۶۷، ص ۹-۱۱.
3.. همان، ص ۱۹-۲۳.
4.. و قد انتحلهم «ابوعیسى الورّاق» و «ابن الراوندى» و ألّفا لهم کتباً فى الإمامة (ر.ک: اشعری، مقالات الإسلامیین، ص ۶۴).
5.. اشعری، همان، ص ۶۱.