607
جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد

این واژه در روایات از معنای ظاهری به معنای جدید، می‏کوشد حیات پیشین ارواح را نفی کند. اما گویا شیخ مفید از یاد برده است که خود در جایی دیگر، سخن شیخ صدوق را که افعال عباد مخلوق خداوند‌اند به «خلق تقدیر» و نه خلق تکوین با این دلیل ساده رد کرده که در لغت عرب علم به شیء را خلق نمی‌نامند.۱

شیخ مفید در تفسیر دیگر خود از این حدیث، به‌جای تصرف در معنای خلقت، در معنای واژه «ارواح» تصرف می‏کند و ارواح را به معنای ملائکه می‏داند. در نتیجه، وی حدیث مورد استناد شیخ صدوق برای اثبات حیات پیشین ارواح، یعنی حدیث «ان الأرواح مخلوقة قبل الأجساد بألفی‏ عام فما تعارف منها ائتلف و ما تناکر منها اختلف» را چنین تفسیر می‏کند که ملائکه‌ای که قبل از آفرینش بشر با یکدیگر آشنا بودند، بعد از آفرینش بشر با یکدیگر الفت می‏یابند و ملائکه‌ای که قبل از آفرینش بشر با یکدیگر آشنا نبودند، بعد از آفرینش بشر با یکدیگر اختلاف پیدا می‏کنند.۲

روشن است که هر دو تفسیر، یعنی هم تفسیر خلق به «تقدیر در علم الهی» و هم تفسیر ارواح به ملائکه، حذف ظاهرند و معنای خلاف ظاهر به خودی خود قابل انتساب به آیه یا روایت نمی‌تواند باشد، مگر آنکه قرینه‌ای قطعی از عقل یا نقل ما را بدان ملزم کند. لکن شیخ مفید چنین قرینه‌ای ارائه نکرده است.

تفسیر سوم وی از این روایات، آن است که اصولاً این روایات ربطی به خلقت ارواح قبل از ابدان ندارند. این تفسیر در حقیقت به دسته‌ای از این روایات اختصاص دارد که در آنها تصریحی به حیات پیشین ارواح نشده و صرفا بیان شده که «الارواح جنود مجنده؛ فما تعارف منها ائتلف و ما تخالف اختلف؛ ارواح لشکریانی گردهم آمده‌اند، آن دسته از ارواح که با یکدیگر آشنا شده باشند، با هم انس می‏گیرند، و آن دسته که ناسازگار باشند، با هم اختلاف می‏یابند». وی این روایت را چنین معنا می‏کند: «ارواح که جوهرهای بسیط‌اند از نظر جنس به یاری یکدیگر می‏پردازند و از نظر عوارض از یاری هم اجتناب می‏ورزند. لذا ارواحی که به موجب یکی بودن رأی و میلشان آشنای هم باشند، با یکدیگر انس می‏گیرند و ارواحی که به موجب ناهمگونی در رأی و میل ناآشنای هم باشند، با یکدیگر اختلاف می‏یابند. و این چیزی است محسوس و مشاهد».۳ بدین ترتیب، وی در اینجا مدعی می‏شود که این روایت از جوهر‏های بسیط در همین دنیا سخن می‏گویند و نه جوهر‏های بسیطی که وجودی مقدم بر وجود دنیوی انسان دارند.

1.مفید، تصحیح الاعتقاد، ص ۴۲ و ۴۳.

2.. همو، تصحیح الاعتقاد، ص۸۱.

3.. همو، المسائل السرویه، ۵۳ و ۵۴.


جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
606

محمد بن علی بن عثمان کراجکی (متوفی ۴۴۹ ق) نیز از جمله عالمانی است که روایات ناظر به اشباح اهل البیت علیهم السلام را نقل کرده است. وی می‏گوید شیعه و برخی از عامه روایت کرده‏اند آن‌گاه که حضرت آدم علیه السلام آفریده شد، اشباحی را دید که می‏درخشیدند و این اشباح پنج اسمِ محمد، علی، فاطمه، حسن، و حسین علیهم السلام بودند که بر عرش نوشته شده بودند. آدم علیه السلام از خداوند پرسید که اینان کیان‌اند؟ خداوند فرمود که ایشان بهترین مخلوقات من‏اند که اگر اراده خلق ایشان را نداشتم تو را نیز نمی‌آفریدم.۱ وی همچنین روایت دیگری نقل می‏کند بدین مضمون که خداوند به آدم وحی کرد که اگر نبود که اراده کرده‌ام دو بنده از بندگانم [محمد و علی علیهما السلام] را در دنیا بیافرینم، تو را نیز نمی‌آفریدم، آن‌گاه آدم اسامی محمد و علی علیهما السلام را که بر عرش نقش بسته بودند مشاهده کرد.۲

از مضمون روایاتی که کراجکی نقل می‏کند نمی‏توان استنتاج کرد که وی اشباح اهل البیت علیهم السلام را که حضرت آدم دیده، انسان‌های دارای حیات و روح می‏داند؛ چرا که در هر دو روایت تأکید شده که خداوند به هنگام خلق آدم علیه السلام صرفاً اراده خلق ایشان را داشت. با این‌حال، وی روایاتی را گزارش می‏کند که می‏گویند نور پیامبر در پیشانی حضرت آدم بود و از او به نسلش منتقل شد تا آنکه در نهایت پیامبر صلی الله علیه و آله متولد شدند.۳ علاوه بر آن، وی روایتی نقل می‏کند مبنی بر اینکه نور ابو‌طالب برگرفته از نور اهل البیت علیهم السلام است که خداوند آن را دو هزار سال قبل از آدم آفرید.۴ در مجموع می‏توان گفت که وی موضعی منفی درباره وجود پیشین و خلقت نوری اهل البیت علیهم السلام نگرفته است و حتی برپایه روایت اخیر می‏توان گفت که وی قائل به تقدم خلقت انوار ایشان است، لکن در اینکه آیا وی این انوار را دارای حیات و نطق می‏داند یا نه تردید هست.

روایات خلقت ارواح پیش از ابدان

در این موضوع نیز بیشترین بحث را شیخ مفید طرح کرده است. وی روایات دال یا مشعر بر خلقت ارواح پیش از ابدان را در آثار خود به سه نحو متفاوت تفسیر می‏کند: در یکی از تفاسیر خود مدعی می‏شود که مقصود از خلقت ارواح قبل از ابدان «خلق تقدیر در علم الهی» است و نه خلق ایجاد و اختراع؛ یعنی خداوند قبل از آفرینش ابدان، ارواح را در علم خود مقدر کرد، بدون آنکه به آنها وجود خارجی ببخشد.۵ بدین ترتیب، شیخ مفید با اعطای معنای جدیدی به واژه «خلق»، و منصرف کردن

1.. کراجکی، الرسالة العلویة فی فضل امیرالمؤمنین علیه السلام على سائر البریه، ص ۳۷ و ۳۸.

2.. همان، ص ۳۹.

3.. همو، کنز الفوائد، ج۱، ص ۱۶۴ و ۱۶۵.

4.. همان، ج۱، ص ۱۸۳.

5.. مفید، المسائل السرویه، ص ۵۳.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران، زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39305
صفحه از 657
پرینت  ارسال به