موضوع معرفت نوشته است؛ یکی با عنوان تحقیق وجوه المعرفه و دیگری با نام الردّ علی مَن یقول ان المعرفة من قبل الموجود ضبط شده است.۱ اگر این عنوان، صحیح ضبط شده باشد، چند احتمال وجود دارد:
۱. کتاب او در ردّ دیدگاه کسانی بوده که معرفت را اکتسابی و از جانب مخلوق میدانند؛ یعنی عبارت دقیقاً اینگونه بوده است: «الرد علی مَن یقول أن المعرفةَ مِن قبل الموجود»؛ بر این اساس ظاهراً ابوالقاسم کوفی، به معرفت اضطراری معتقد بوده است.
۲. احتمال دیگر آن است که کتاب در ردّ بر معرفت پیشینی بوده و شاید عبارت اینگونه بوده است: «الردّ علی من یقول أن المعرفةَ [تکون] مِن قبل الموجود».
۳. نیز احتمال میرود در نسخ این عنوان، اشتباهی رخ داده و الف و لام بر واژه «موجود» اضافه شده است؛ لذا احتمالاً عنوان کتاب در واقع اینگونه بوده است: «الرد علی مَن یقول المعرفة مِن قبلُ، موجودٌ» یا اینکه الف و لام از آنِ «قبل» و عبارت در واقع چنین بوده: «الرد علی من یقول أن المعرفةَ من القبل، موجودٌ». در این صورت نیز ابوالقاسم کوفی معرفت پیشینی را رد کرده و احتمالاً قائل به معرفت اکتسابی بوده است.
۳. شیخ مفید
شیخ مفید به اکتسابی بودن معرفت تصریح دارد: «ان المعرفة باﷲ تعالی اکتسابٌ و کذلک المعرفة بأنبیائه و کل غائب»۲؛ همانگونه که اضطراری بودن معرفةاﷲ و معرفت رسول و صحت دین را آشکارا انکار کرده و حصول معرفت به آنها را به قسمی از اقسام قیاس و استدلال و نظر دانسته است.۳
از آنجا که شیخ مفید منکر معرفت فطری است، دلایل باورمندان به معرفت فطری از آیات و روایات را به گونهای دیگر تفسیر کرده است؛ برای مثال،، او عهد بنیآدم به ربوبیت حضرت حق را که در آیه میثاق ذکر شده و یکی از مستندات قائلان به معرفت فطری است، به «اکمال عقلِ» آنان و نیز به دلالت آثار صنع حضرت حق بر حدوثشان و اینکه محدَثات، صانعی دارند، تفسیر کرده است.۴ در این رهگذر از منظر شیخ مفید، معنای آیه با اکتسابی بودن معرفت، نهتنها تضادی ندارد، بلکه به نوعی در تأیید آن است. او از روایات مطرح در این موضوع نیز ـ برای مثال، ـ روایت: «فَطَرَهم علی