درباره دیدگاه امامیه در موضوع معرفت باید گفت جمهور امامیان در دوران حضور ـ چه محدثان و چه متکلمان ـ به اضطراری بودن همه معارف باور داشتند،۱ اما این اعتقاد راسخ امامیان، پس از دوران حضور با قرائتی جدید و با تغییرهایی، ابتدا در میان برخی از دانشوران خاندان نوبخت در مدرسه کلامی بغداد، مواجه شد و کمکم جهتگیری عالمان شیعی در بغداد به سمت و سوی پذیرش معرفت اکتسابی (عقلی) و انکار معرفت اضطراری و فطری تغییر کرد، تا جایی که در دوران اوجِ پویایی و شکوفایی مدرسه کلامی بغداد و در اندیشه کلامی متکلمانی چون شیخ مفید و سید مرتضی، معرفت اضطراری کاملاً جایگاه خویش را به معرفت اکتسابی داد.
شایسته ذکر است که در کنار اکثریت قریب به اتفاق اندیشوران امامیه در دوران حضور که معارف را اضطراری میدانستند، ظاهراً کسانی هم از امامیه بودند که به نوعی، به اکتسابی بودن و نیازمندی معارف به تعقل و نظر، باور داشتند. شاید بتوان برخی شاگردان هشام بن حکم را که حصول بالفعلِ معارف را نیازمند به استدلال و نظر میدانستند،۲ از آن دسته دانست. دیدگاه احتمالی اقلیت امامیه، پس از دوران حضور به خامه متکلمان نامدار خاندان نوبخت (ابوسهل و ابومحمد) که جایگاه ویژهای برای عقل و استدلال عقلی در مباحث دینی از جمله معرفةاﷲ قائل بودند، استمرار و استکمال یافت؛ با این حال، تبیین اصلی اندیشه اکتسابی بودن معرفت و انکار معرفت فطری و اضطراری، در بیان علمی شیخ مفید و سید مرتضی انجام گرفت و آنان علاوه بر آنکه ادله عقلی و نقلی اعتقاد به اکتسابی بودن معرفت را تبیین کردند، دلیلهای معتقدان به معرفت اضطراری ـ یعنی آیات و روایات ـ را توجیه یا تأویل کردند.
نوشتار حاضر در پی آن است که با بررسی شواهد به جامانده، تطور اندیشه معرفت در بین اندیشوران امامی مدرسه کلامی بغداد در بازه زمانی نوبختیان تا شیخ طوسی ـ از شکلگیری تا افول مدرسه بغداد ـ را بررسی و واکاوی کند.
مفهومشناسی
پیش از بررسی تطور معرفت اضطراری، شایسته است اصطلاحات پرکاربرد این حوزه معرفتی واکاوی و مفهومشناسی شود.
۱. معرفت اضطراری/ ضروری
معرفت اضطراری، معرفت و شناختی است که فرایند آن در قلمرو اراده و اختیار انسان نیست (در