اشباح در آن حال صورتهای زنده و ارواح صاحب نطق نبودند، بلکه تصویرهایی همانند شکل بشری آینده خود بودند و نوری که خدا بر ایشان نهاده بود، بر فروغ بخشیدن به دین به وسیله ایشان، و روشنایی حق با براهین ایشان دلالت میکند.۱ شیخ مفید در ادامه بحث درباره عوالم پیشین، بیرون کشیدن ذریه حضرت آدم به صورت ذر را میپذیرد و میگوید برخی از آنها دارای نور خالص بودند و برخی دارای ظلمت محض و بر برخی نور و ظلمت بود.۲ او درباره هویت این ذرات خارج شده، احتمال داده که اینها اصول و مواد ابدان انسانها بوده است نه ارواح آنها. وی بر همین اساس گفتوگوی انسانها با خدا را انکار میکند و میگوید روایاتی که درباره گفتوگوی ذریه آدم و اخذ میثاق از او وارد شده، از روایات اهل تناسخ است که حق را با باطل آمیختهاند.۳
در اینجا ممکن است گفته شود گفتوگوی ذریه آدم در عالم ذرّ تنها در روایات مطرح نشده، بلکه در قرآن مجید هم این مسئله مطرح شده است و آیه شریفه (وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ)۴ شاهد این مدعاست. شیخ در پاسخ به این اشکال میگوید: آنچه در این آیه شریفه آمده مجاز در لغت است و مانند اینگونه مجازها و استعارهها در موارد دیگر نیز وجود دارد.
شیخ سپس در ضمن انتقاد از دیدگاه حشویه و اهل تناسخ درباره معنای این آیه، نظر خود را ابراز میدارد و میگوید: معنای گرفتن عهد و میثاق از ذریه آدم این است که خداوند عقل آنان را کامل کرد و بر اثر کمال عقل همه اهل تکلیف، با توجه به صنع پروردگار، حدوث مخلوقات را ادراک کردند و فهمیدند که این حوادث و پدیدهها بدون پدید آورنده نخواهد بود. اهل تکلیف که از ذریه آدم علیه السلام بودند، این حقیقت را نیز دریافتند که صانع و پروردگار جهان شبیه و نظیر ندارد و چون صاحب نعمت است، سزاوار پرستش نیز میباشد.۵
نتیجهگیری
از مقایسه اندیشه کلامی شیخ مفید با روایات در موضوعات مختلف به این مهم دست یافتیم که او میکوشد در تبیین و اثبات آموزههای کلامی از میراث حدیثی استفاده کند. اما بهرهمندی وی از روایات به این معنا نیست که همه آنها را پذیرفته و به آنها پایبند باشد. وی در برخی موضوعات