الف. محمد بن عیسی بن عبید
او از ثقات بغدادی است و در یکی از چهار طریق شیخ به کتابها و روایات یونس بن عبدالرحمن قرار دارد. ابن ولید متفردات محمد بن عیسی بن عبید از یونس را استثنا میکند و اعتمادناپذیر میخواند. با آنکه نیروهای مدرسه بغداد اثرپذیری شدیدی از استثنائات ابن ولید دارند و ابن نوح سیرافی با همه آنها موافق است، تنها درمورد محمد بن عیسی بن عبید مقاومت میکنند. نجاشی مخالفت اصحاب امامیه با این نظر را اینگونه بیان میکند: «دیدم اصحاب ما این نظر را انکار میکنند و میگویند: چه کسی مانند ابوجعفر (محمد بن عیسی) در مقام و منزلت است؟».۱ نیز در نقد ابن ولید میگوید: «نمیدانم چه چیز او را به تردید انداخته است؛ چرا که وی (محمد بن عیسی بن عبید) بر ظاهری از عدالت و وثاقت قرار داشت؟».۲
ب. نسبت دادن وضع به محمد بن موسی الهمدانی
صدوق به تبع استادش ابن ولید وی را به وضع سه کتاب اصل زید نرسی و زید زراد و کتاب خالد بن عبداﷲ بن سدیر متهم میکند و بر همین اساس از روایت این سه کتاب اجتناب میورزد. اما از آنجا که کتاب زید نرسی و زید زراد را ابن ابی عمیر نقل کرده، ابن غضائری قضاوت صدوق را اشتباه میخواند و نجاشی نیز با عبارت «واﷲ أعلم» تردید خود را درباره دیدگاه ابن ولید ابراز میدارد.۳
سایر قمیها نیز موضعی مانند صدوق دارند و روایات او را از کتاب نوادر الحکمه استثنا کردهاند.۴ از طرف دیگر، علامه مجلسی بر این باور است که هرچند ارباب رجال دو کتاب زید نرسی و زید زراد را توثیق نکردهاند، اعتماد بزرگان حتی صدوق در معانی الاخبار و دیگر مصنفاتش، اخذ از این دو کتاب را آسان میسازد.۵
همچنین از شخصیت محمد بن موسی دفاع نشده و حتی ابن غضائری او را ضعیف و راوی از ضعفا میداند، اما آنچه از این عبارات به دست میآید، اعتماد بر سه کتاب یاد شده و نسبت اشتباه در برداشت به صدوق است. صدوق نیز به روایت ابن ابیعمیر ـ که مورد تصریح ابن غضائری و شیخ